ویرگول
ورودثبت نام
Zahra
Zahra
خواندن ۲ دقیقه·۴ سال پیش

کلیشه ی معکوس من

می شود زیبا را زشت دید و زشت را زیبا ؟؟ زندگی را دردناک دید و مرگ را خوشایند ؟؟می شود شیشه را رها کرد و نشکست ، فقط یکبار ... یکبار تلاش کن که خفگی را خوشایندتر از چیزی که در نفس کشیدن است ببینی .. اسیری را زیبا تر از آزادی ببینی ؟ می شود ؟؟؟

نـــــــــــــــــه !!!! هرگز ....

آری این کلیشه همه ی ما انسان هاست .. کلیشه ای که زندگی بر مدار آن می چرخد .. کلیشه ای که به مصیبت نزدیک تر است ...

گاهی فکر می کنند این که خوب خوب باشد و بد بد،مصیبتی است که تا به ابد بر سر بد می آید ولی زمانی که از آن فاصله می گیری و دور تر نگاه می کنی مصیبت خوب را نیز خواهی دید که تا به ابد باید خوب بماند ، چون همه از او توقع خوب بودن دارند . اصولا مبنا کلیشه توقع است ، توقع اتفاقی که هست و باید باشد درست مثل زمانی که شیشه را رها می کنی باید بشکند .

کلیشه به زندانی ماننده است که بنیادش از جهل است ، که عجیب تر اینکه این جهل از آگاهی است .

کلیشه ها را فرد ها می سازند فرد ها را جهل ها و جهل ها را آگاهی ، اگر آگاهی نباشد جهل ساخته نمی شود.

کم کم می پذیرم که همه چیز همانگونه است که می گویند ، که باید بپذیرم که اگر رها شود می شکند ، که اگر بشکند شکسته می ماند ....





شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید