مطالبی که به ذهنم می رسد تا در وبلاگ بارگذاری کنم، غالبا موضوعاتی است که مدتها در یک برهه زمانی ذهنم را درگیر کرده بودند و به دنبال راه چاره ای برای آن ها گشته ام و تا حدودی توانستم آن ها را برای خودم هضم کنم .
دوست دارم اینجا از این مدل تجربیاتم بیشتر برایتان بگویم.
تا بحال برایتان پیش آمده مشکلی داشته باشید و به قدری آن مشکل شما را اذیت کند تا تمام تلاشتان را انجام دهید تا از آن وضعیت رهایی یابید.
حال آن وضعیت می تواند سازمان، روابط دوستانه و محل آموزش شما و ... باشد.
این وضعیت بارها برای خودم و دوستانم، پیش آمده و آن را از نزدیک لمس کرده ام .
زمانهایی بوده که ما مدت ها تلاش کردیم تا از محیط هایی که احساس خفقان و حال بد به ما می داد خارج شویم
مثلا فرض کنید از وضعیت نابسامان کاریتان در رنج هستید، و برای رفع آن مشکل ترجیح می دهید آن محل کار را ترک کنید؛ و پس از آن به دنبال موقعیت کاری هستید که در آن آرامش کافی داشته باشید و درگیری های پیشین را لمس نکنید، پس از ساعت ها و مدت ها که سایت ها را جهت یافتن کار زیر و رو کردید و چندین مصاحبه انجام دادید ، و جایی که مدنظرتان هست را پیدا می کنید کردید، اما بازهم در آن محیط کاری جدید با همان مشکل و یا مشکلات به شیوه ای دیگر گریبان گیر هستید.
در روابط ، در کارها و در کل جریان زندگی ما، افراد و وضعیتهای مختلف برای ما درس هایی دارند و تا زمانی که درس و پیام آن موضوعات را دریافت نکنیم، آن مسایل با شدت و به شکل ناراحتی های متفاوت سر راه زندگی ما ظهور خواهند کرد.
اما به محض آن که شرایط را بپذیریم و راه حلی برای گذر از آن مساله پیدا کنیم ، دیگر آن مساله برای ما تکرار نخواهد شد.
در روابط هم همین موضوع صدق می کند، حتما برایتان پیش آمده که، از برخی ویژگی ها و رفتار افرادی که با آنها در ارتباط هستید به شدت ناراحت شوید، و ارتباطتان را با آنان قطع کنید، اما مجددا افراد جدیدی را با همان ویژگی و یا ویژگی های مشابه جذب کنید .
بایستی علت را در خودتان جویا شوید.
برای علت یابی، روشی یافته ام که در این مسیر کمک بسزایی به من کرده، بنام روش "تخیل فعال".
روش تخیل فعال در ریشه یابی موضوعات این چنینی برایم بسیار موثر بوده است.
در روش تخیل فعال لازم است در خلوتی بنشینیم، قلم و کاغذی برداریم و سعی کنیم آرام باشیم، و ذهنمان را از هرچیز اضافه ای تخلیه کنیم .
در متن کتاب تخیل فعال اینطور نوشته شده :" این کار را با تخلیه ذهنمان از دنیای بیرونی اطرافمان و تمرکز بر تخیل خاص مورد نظرمان انجام می دهیم. ما خشم درونی مان را به مکانی در درونمان می دوزیم و صبر می کنیم تا ببینیم چگونه خود را نشان می دهد."
و در مرحله دوم گفت و گو را آغاز میکنیم.
حال با موضوعی که در ذهن شما آمده گفت و گو کنید.
مثلاً روی برگه کاغذ از خودتان بپرسید:
-چه می خواهی بگویی؟
اینکه، من از سارا ناراحت هستم.
_چرا از سارا ناراحتی؟
چون هیچ وقت حرف هایم رو جدی نمی گیره.
_ چرا این طوری فکر می کنی؟
چون مطمئن هستم که او مرا جدی نمی گیره.
_ اما من احساس می کنم که او تو را دوست دارد.
همش دروغ است، هیچ کسی من را جدی نمی گیره!
_ چرا این طور احساس می کنی؟
من از بچگی کمتر دیده می شدم و پدرومادرم همیشه من را نادیده می گرفتند.
این مدل گفت و گوی درونی اغلب به یک ریشه یابی منجر می شود، اما بعد از انجام این تمرین، احساس خوب رهایی را تجربه خواهید کرد.
هم اینک شما ریشه مشکلات و عقده هایی که اغلب از دوران کودکی همراهتان را می دانید و پذیرای بخش های تاریک ذهن و زندگی تان شده اید.
این مدل ریشه یابی به شما کمک می کند به نقاطی از در درونتان سفر کنید که هیچ وقت بدان دسترسی نداشته اید.
بنابرگفته کتاب تخیل فعال:
"درون هرشخصیتی، که در تخیل فعال ظاهر می شود، نوعی خرد و حقیقت نهفته است.
وظیفه حیاتی ای که هرکدام از ما برعهده داریم این است که، زمانی که "درپوش ناخودآگاهمان را برمی داریم"، مستقل و واضح فکر کنیم. ما باید دقیق گوش دهیم تا حقیقتی را که در پشت تمایلات تاثیرگذار، اغواگرو پرطمطراق صداهای درونیمان نهفته است را بشنویم."