ویرگول
ورودثبت نام
zahra gholiha
zahra gholiha(:
zahra gholiha
zahra gholiha
خواندن ۱ دقیقه·۵ سال پیش

حال عید است...

من کودکم،کودکی که نان شب ندارد بخورد

کودکی که گرسنه به رختخواب می رود

حال عید است و من با کفش های پاره و لباس های کهنه به استقبال عید می روم

عیدی که در آن هیچ نیست جز شرمندگی پدر و مادر،خمیدگی کمر و غرور پدر

و دست های پینه بسته مادر که موهایم را نوازش میکند و می گوید:خدا بزرگ است.

خدایااااا
خدایااااا

نمیدانم،نمیدانم خدا چقدر بزرگ است اما مادرم میگوید خداوند آنقدر بزرگ است که روزی به ما کمک میکند،امیدوارم چنین باشد که مادر میگوید و روزی من نیز مانند کودکان دیگر نوروز داشته باشم



۳
۳
zahra gholiha
zahra gholiha
(:
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید