دستی بر قلم دارم...گاه حروف را ریسه میکنم و با سیاهی جوهر داغی بر دل سپیدی کاغذ میگذارم چون بشدت معتقدم کمرنگترین جوهرها از قویترین حافظهها ماندگارترند .
پوپول ، رقاصهی مردهشور
از در پشتی مرده شور خونه کشیدمش بیرون. داشت یه مُرده رو میشست. گفت صاحاب مُرده منتظره.
گفتم من به این کارا کاری ندارم،کارِ واجب دارم لباس تنت کن بزنیم بیرون.
لباس مناسب ندارم یحیا ! کجا میخواهیم بریم حالا؟ انقدر واجبه ؟ من دستم بنده به خدا ، نمیتونم!
_یا الله گفتم و رفتمتو
هی جیغ و ویغ کرد : خدا مرگم بده ، گناه داره ، نرو تو ،مُرده لخته، بخدا بفهمن اخراجم میکنن. اوووی یحیا ! با تو ام!
من کار خودمو کردم، کفن مردهای رو از زیر کلی خرت و پرت بیرون کشیدم و تنش کردم و گفتم راه بیوفت.
گفت چیه اخه ؟ دلمو شور انداختی چی شده؟ اتفاقی افتاده؟
گفتم آره، کوچه پشتی میفهمی چه خبره.
به دو رفتیم پشت قبرستون.چشمش به کادیلاک قدیمی تمیزی که اونجا پارک بود افتاد.صدای آهنگ شادی ازش بلند بود.
گفت : این مال کدوم ننه قمر شُله پَزیه؟ زشته بابا مردم عزیز از دست دادن، داغ دارن.
گفتم حرف زیادی نباشه. ماشین خریدم برات بندازی پشت قبالت ، پُزشو بدی حالشو ببری.
_تورو ابلفضل ؟ جون پوپول این مال منه؟؟؟؟؟
_به ! پَ چی فکر کردی ؟!
_یا موسی بن جعفرررر، مالِ خودِ خودم؟
_ بله ، فقط میمونه یه چیز
چی یحیا جونم؟ جونه دلم ؟ پوپول پیش مرگت بشه تو فقط امر کن.
_بدهکاریت ؟
بدهکاریم؟ کدوم بدهکاری؟ خاک برسرت کنن با ماشین خریدنت، خاک بر سرم کنن با شوهر کردنم ، ایکبیریه یه لاقبا . از توی بی عرضه بیشتر ازین توقعی نیست ! بسکه چُلفته و بی دست و پایی نمیتونی یه کاسه ماسترو درست بخوری تورو چه به ماشین خریدن ! مردم میرن خونه و زمین میندازن پشت قبالهی زنشون، شوهر من رفته ماشین برام خریده منو بُرده زیر قرض ! گِل بگیرن این اقبالو! سر تختهتو بشورم.
مهوش! پریوش !
شفتالوی من !
کمر باریک من !
با شما ام !
_بنال
اگه شیر فلکهرو بستین، عرض کنم خدمتتون! بدهکاریت یه ده دقیقه قِره.هرکی ماشین آورده با رقص روش آورده...
یالا بجنبون....
_ آخ سالارم، آخ مونسم ، همدم شبای تارم، ولی نعمتم ، سایهی سَرَم. میدونستم غیرت داری، بخدا میدونستم.من پیش مرگت بشم که انقدر تو مردی ، درد و بلات بخوره تو سر مردای فامیل .پوپول قربون اون یه تپه موی فرفریت بشه، قربون این ریش کوسهایت بشه این آهنگ سگ مصبو زیاد کن....

#مشق_هفتم
مطلبی دیگر از این نویسنده
اکبرآقا نامی خریده
مطلبی دیگر در همین موضوع
چشمان اُمیرا سانچز،چشمانی که...!
بر اساس علایق شما
روزتون مبارک پسرها و مردایِ سرزمینم.