zahrasohrabi815
zahrasohrabi815
خواندن ۲ دقیقه·۵ سال پیش

چرا گاهی اوقات احساس تنهایی می کنیم؟


حتما تا الان به این موضوع فکر کرده اید،برایتان پیش آمده و یا دست کم در اطرافیان خود کسانی را دارید که مدام از رنج تنهایی می گویند و غصه می خورند،البته دقیق تر که نگاه کنیم نیاز به گفتن نیست،در زندگی های امروزی باوجود تمامی امکانات،ثروت و شادی ها آنچه خیلی به چشم می خورد،تنهایی ست که خیلی از انسان ها به دوش می کشند و با خود به همراه دارند.این رنج محدودیت ندارد،از نوجوان تا پیر،از فقیر تا ثروتمند،از معلول تا توانا و...اما چرا؟...

چیزی که ذهن مرا مشغول کرده،دلیل این حجم از تنهایی آدم هاست.گاهی وقت ها فکر می کنم شاید جایی از زندگی خواسته یا ناخواسته در حق خودمان ظلم کردیم،آنجا که داشتن آرامش را به بریدن از دیگران گره زدیم،آنجا که اگر شادی بود قادر به تقسیمش نبودیم و نخواستیم چند نفر سهم داشته باشند،خودمان بودیم و خودمان...از ترس اینکه مبادا چیزی را از دست بدهیم،به دیگری خبر ندادیم.جای شکرش باقیست که این نوع تنهایی و جدایی درمان دارد،راه بازگشتی دارد و به هرحال قابل حل است.

اما نوع دیگری از تنهایی ست که نمی دانی چه باید بکنی،در میان جمع تمام قد و با قدرت ایستاده ای،باز تنهایی...این بدین معنی نیست که در وجود خود احساس بدی داشته باشی و یا حتی احساسی منفی،نه برعکس اتفاقا احساسی متفاوت داری،احساسی که شاید کمتر کسی در طول زندگی دچار آن شود،و از این جهت می توانی خوشحال باشي که جز معدود افرادی هستی که چیزی را درک می کنی.اما به نظر من از جایی اذیت می شوی که نه راجع به تنهایی ات می توانی صحبت کنی و از طرفی کمتر کسی را می یابی که دغدغه ای مشابه داشته باشد.بنابراین باید تنهایی دست به کار شوی،دست به کار شوی برای درک رنجت،به قول عزیزی"رنجت را درک کن،رنج نباید تورا از پای بیندازد،رنج باید تو را بزرگ کند،رنجت را که بفهمی بزرگ می شوي".

چه می گویم...به کجا رسیدیم...قبل از شزوع نوشتن به اینجا نرسیده بودم،قصد داشتم راجع به احساس تنهایی که اتفاقا طبیعی هم هست بگویم،اما به گمانم سر از جای دیگری درآوردم...

شما از تنهایی که گاهی برای همه ما انسان ها پیش می آید بگویید...


با احترام و ارادت و قدردانی از وقتی که گذاشتید???

زهرا سهرابی

دنیا پر از رنج است،با این حال درختان گیلاس باز شکوفه می دهند...
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید