کل ماجرا این است که بتوانید کارهایتان را تقسیم کنید و در انجام آنها پیروز شوید. در محیطهای کاری امروز، توانایی یادگیری سریع مهارتهای جدید، بسیار اهمیت دارد. اما عادتهای یادگیری معمولی که میشناسیم، سریع نیستند. اگر بتوانید مهارتهایی که میخواهید یاد بگیرید را به اجزای کوچکتر تقسیم کنید، میتوانید سرعت یادگیری خود را بالا ببرید.
اما چرا؟ چون یادگیری خیلی از مهارتهای سخت و پیچیده مثل یادگیری یکی از انواع سازهای موسیقی یا زبانی جدید فقط مجموعهای از مهارتهای کوچکتر است. با تقسیم این مهارتهای بزرگ به اجزای سازندهشان، نه تنها میتوانید از پس انجام آنها بربیایید؛ بلکه متوجهی رابطهی بینشان نیز میشوید.
نویسندهی پرفروش، تیم فریس (Tim Ferriss)، چهارچوب موثری به نام (DiSSS) را پیشنهاد میکند تا با کمک آن بتوانید بر چالشهای یادگیری هر نوع مهارتی غلبه کنید. این چهارچوب چند بخش دارد:
با سرمشق گرفتن از استراتژی DiSSS پنج مرحله به شما معرفی میکنیم که با انجام آنها میتوانید هر مهارتی را به بخشهای کوچکتر تقسیم کنید و سریعتر یاد بگیرید.
۱. هدف تعیین کنید
دانستن هدف نهایی، اولین مرحلهی الزامی یادگیری است. هدف داشتن باعث میشود در مسیر خود ثابتقدم باشید، به خصوص در مواقعی که اوضاع سخت میشود. پس مهم است که تا میتوانید هدف سفت و سختی برای یادگیری پیدا کنید.
مثلاً فرض کنیم میخواهید زبان جدیدی یاد بگیرید. تا چه حد میخواهید به آن زبان مسلط شوید؟ نکتهی عالی ماجرا این است که خودتان میتوانید تصمیم بگیرید! به عنوان مثال هدفتان میتواند این باشد که به درجهای از تسلط در مکالمه برسید که بتوانید مکالمهای ۶۰ دقیقهای با کسی که آن زبان، زبان مادریش است؛ داشته باشید. یا میتوانید هدف کوچکتری انتخاب کنید. بستگی به خودتان دارد.
وقتی هدف خود را تعیین کردید، سعی کنید نیت بزرگتری که هدفتان از آن منشا میگیرد را مشخص کنید. چرا میخواهید این مهارت را یاد بگیرید، نه مهارتهای دیگر را؟ اگر این مهارت را یاد گرفتید میخواهید با آن چه کار کنید؟
تلاش داوطلبانه برای یادگیری چیزی فقط به قصد یاد گرفتش به ندرت دوام میآورد. هیچ اشکالی ندارد جاهطلب باشید و هدفهای بزرگتری برای خود انتخاب کنید.
۲. هدف خود را به اجزای کوچکتر تقسیم کنید
در این مرحله واسازی شروع میشود. با تحقیق در مورد مهارتی که میخواهید در آن استاد شوید شروع کنید و هدف مشخص و نیتی را که برای خودتان مشخص کرده بودید، در نظر داشته باشید. همزمان که در مورد مهارت مورد علاقهی خود تحقیق میکنید، تمام مولفههایی را که در یادگیریش سهم دارند فهرست کنید. فرقی نمیکند چقدر کوچک باشند، هر چندتا که میتوانید مشخص کنید و اگر چیزی را از قلم انداختید نگران نباشید. ممکن است بعد از شروع یادگیری، به بعضی دیگر از مولفههای دخیل در آن مهارت پی ببرید. اما هدف این است که از همان ابتدا دیدگاه تحلیلگرانه داشته باشید.
به عنوان مثال اگر میخواهید مهارت سخنرانی کردن را بیاموزید، باید این خرده مهارتها را اول یاد بگیرید:
یاد گرفتن تک تک این خرده مهارتها به شما کمک میکند به راحتی در هر کدام ماهر شوید. مهمتر از همه، کمک میکند ببینید در کدام بخش باید تمرکز بیشتری به خرج دهید تا به هدف خود برسید.
۳. به تمام بهانههایی که ممکن است باعث شوند از تلاش دست بکشید فکر کنید
اولین هفتهها و حتی اولین روزهای شروع یادگیری یک مهارت جدید، از همه سختتر است. شروع یادگیری زمانی است که برای اولین بار با حجم انبوهی از کارهایی که نمیدانیم چطور باید آنها را انجام دهیم رو به رو میشویم و بیشتر از هر وقت دیگری مستعدیم انگیزهی خود را از دست بدهیم و از تلاش کردن دست بکشیم.
با خودتان روراست باشید و فهرستی از بهانههای ممکن تهیه کنید. سپس حداقل در ۵ تلاش اولتان برای یادگیری، سعی کنید در دام بهانههایی که فهرست کردید نیفتید. نیازی به گفتن نیست که خیلی از بهانهها به خرده مهارتهایی که مشخص کرده بودید برمیگردند. مثلاً اگر میخواهید یک زبان جدید یاد بگیرید، ممکن است یکی از بهانهها این باشد که، چون مجبورید هر بار با اتوبوس پیش معلمتان بروید، کمی برایتان سخت است. برای رفع این مشکل در صورت امکان از معلمتان بخواهید ۵ جلسهی اول را از طریق تماس تصویری و آنلاین به شما آموزش دهد.
تیم فریس (Tim Feriss) وقتی یاد گرفت که شنا کند، کاری مشابه انجام داد. دردی که احساس میکرد مشخص کرد در شرایط خاصی دچار مشکل تنفسی میشود. فریس پیشبینی کرد که چگونه این امر ممکن است او را دلسرد و ناامید کند و باعث شود که تسلیم شود، بنابراین او شنای کاملاً غوطهوری را کشف کرد که نوعی آموزش شنا در آبهای کمعمق محسوب میشود.
همهی ما در نهایت بیانگیزه میشویم. پس بهتر است قبل از این که اتفاق بیفتد نحوهی مقابله با آن را بلد باشید. همانطور که میگویند پیشگیری بهتر از درمان است، سعی کنید از قبل برای بهانهگیریهای خود آماده باشید.
۴. روی ۲۰ درصد تمرکز کنید
طبق اصل پارتو، ۲۰ درصد از تلاشهای شما منجر به ۸۰ درصد نتیجهی مطلوب خواهد شد. این همان جایی است که تقسیم کردن اهداف به اجزای کوچکتر اهمیت مییابد. از بین خرده مهارتهایی که مشخص کردید، تلسط بر کدام ۵تای آنها بیشتر از بقیه الزامی است؟
اگر گیتار یاد میگیرید، حفظ کردن ۴ کوردی که اکثر آهنگهای پاپ را میسازند از همه مهمتر است. اگر سعی دارید آشپز بهتری شوید، بهتر است اول در ۳ تکنیک اصلی آن که بیشترین استفاده را دارد ماهر شوید. به عبارت دیگر، از بین خرده مهارتها بر موثرترین مورد تمرکز کنید.
۵. در هر زمان فقط روی یک خرده مهارت تمرکز کنید
حتی وقتی توجه به خرده مهارتها را به ۲۰ درصد کاهش دادید، ممکن است وسوسه شوید خرده مهارتهای دیگر را امتحان کنید. خیلی از ماها هنوز بر سر انجام همزمان کارهایی که روششان را نیز بلدیم دردسر داریم. پس تلاش برای یادگیری همزمان مهارتهای بیشتر فقط باعث میشود کیفیت یادگیری کاهش یابد.
بسیاری از کسانی که مشغول یادگیری زبان جدیدند، هر هفته وسوسه میشوند در مکالمه یا نوشتن تسلط پیدا کنند. در صورتی که هنوز باید اصول پایهی دستور زبان را یاد بگیرند. پس هوشمندانه عمل کنید و صبر داشته باشید. یادتان باشد اولین مرحلهی یادگیری هر نوع مهارتی، تقسیم کردن آن به اجزای کوچکتر است. اگر این کار را درست انجام دادید، در مسیر درست یادگیری قرار دارید.
توصیهی نهایی
ادامه دادن مهمتر از شروع کردن است! وقتی یادگیری مهارتی را شروع میکنید، ممکن است بارها خسته یا تسلیم شوید. اما نباید دست از تلاش کردن بردارید. روزهایی را که در آن استراحت یا تفریح میکنید هم بخشی از مسیر یادگیری محسوب میشوند. پس لازم نیست عذاب وجدان بگیرید یا احساس بدی داشته باشید. در روزهایی که با دوستانتان سپری میکنید یا خوش میگذرانید انرژی جمع کنید وآن انرژی را روز بعد، صرف یادگیری کنید.