علاقه به داستان خواندن و تماشای فیلم از زمانی کودکی در من شکل گرفت و علاقه به داستان نویسی اندکی بعدتر ؛ یعنی دقیقا از زمانی که کتاب داستان هایم برای بار دهم به اتمام میرساندم داستان خودم را شروع می کردم ، وقتی فیلمی به انتها میرسید من شروع به بازسازی فیلم در ذهن خودم می کردم. اما دست تقدیر به گونه ای رقم خورد که من فقط به یک رمان خوان حرفه ای و دوستدار سینما که به صورت تفریحی سعی در آموزش سینما دارد تبدیل شوم و گاه گاهی برای آرام گرفتن دل خودم ،چند خطی در نقد فیلم ها و سریال های خوب و بد روز دنیا بنویسم.
البته امروز قصد ندارم در نقد یک فیلم بنویسم . امروز میخواهم در نقد جامعه ای بنویسم که با رفتار نادرست خود نه تنها به خود ظلم کرده بلکه به سینما و تمامی ابعاد جامعه نیر ظلم کرده است.
بگذارید با این جمله شروع کنم امروز جایگاه رمان و کتاب داستانی در کدام یک از ابعاد زندگی ما مشخص میشود ؟
واضح تر بپرسم امروز اگر از یک فرد جوان در جامعه سوال بپرسید آخرین کتابی که خوانده است چه بوده چند درصد ممکن است اسم یک رمان را به شما بگویند ؟ و چند درصدی هم که رمان خواندن از بیان این موضوع خجالت میکشند ؟! بله تعجب نکنید خجالت میکشند چون در تفکر جامعه امروز ، رمان خواندن کاری بیهوده ای است و خواندن کتاب ها شبه فلسفی و شبه روانشناسی کلاس دارد.! باور کردنی نیست اما در بین جوانان امروز گذاشتن پستی در اینستاگرام که حاوی عکسی از کتاب های مد روز است آنقدر اهمیت دارد که اگر آن کتاب ها هیچ تاثیری بر زندگیشان هم نداشته باشد مهم نباشد.
حال شما بگویید این تفکر اشتباه از کجا نشات گرفته است؟ به نظر من این تفکر از جایی شروع شد که در نظام آموزشیمان به جای خواندن آثار داستانی مشاهیر ، بسنده کردیم به حفظ کردن تاریخ تولد و وفات آنها. برای مثال همه ی ما میدانیم که مقبره فردوسی کجاست و میدانیم که او کسی بوده که زبان فارسی را زنده نگاه داشته است اما چند نفر از نسل جوان و حتی میان سال ما برگی از شاهنامه فردوسی را خوانده است؟
بیایید از نسل کهن سالمان بگوییم آنهایی که با فرهنگ شاهنامه و داستان های آن عجین بودند، آنهایی که از شاهنامه آموختند زیر بار ظلم نروند و تا پای جان مقاومت کنند.! حتی همان میان سالانی که گفتیم شاهنامه نخوانده اند، داستان های جلال آل احمد را خواندند که برایشان شد الگوی انقلاب . همان آل احمدی که در کتاب ادبیات دبیرستان به خواندن صفحه ای از یک کتاب او بسنده کردیم مبادا وقت برای حفظ کردن تاریخ ادبیات کم بیاوریم و نداستیم که داستان های او توانست رویای مبارزه و پیروزی را در دل جوانان آنروز بیافکند.
اما امروز اندیشه ی دیگری در سر نسل جوان ما است . آنها برای یادگیری شیوه های زندگی از داستان ها ارزش قائل نیستند ؛ چون اینگونه آموزش دیدند که این نام کتاب ها است که ارزشمند است نه محتوای آنها.! نتایج این نظام آموزشی که کتاب خواندن بخصوص داستان خواندن را به دانش آموزان آموزش نمیدهد میشود:
1)حفظ بودن نام کتاب های مشاهیری همچون نظامی و نداشتن هیچ اطلاعی از محتوای این آثار.!
2) درک پایین افراد جامعه از یکدیگر و شرایط مختلف و همچنین نداشتن راهکاری مناسب برای مقابله با شرایط جدید.
شاید بپرسید مورد دوم چه ارتباطی با داستان نخواندن دارد؟ بگذارید اینطور بگویم به نظر من: کسی که داستان نخوانده است به سختی توانایی تصور خود را در جایگاه انسان های دیگر دارد. و صد البته کسی که داستان نخوانده هیچ اطلاعی از شرایط متفاوت ندارد و به طبع راه های مواجه با این شرایط را هم نمیشناسد.
اما بهترین دلیل برای ادعای فوق ارزشمند ترین و الهی ترین کتاب دنیا یعنی قرآن است .خداوند با آوردن داستان هایی به انسان ها می آموزد که دستوراتش را در چه شرایطی و چگونه به اجرا درآوردند. خداوند با تعریف قصه های واقعی رفتار های درست را در شرایط مختلف به انسان ها می آموزد و از آنها میخواهد که ازاین داستان ها پند بگیرند.
شاید بتوان دیگر اثر سوء داستان نخواندن بر افراد جامعه را از دست دادن توان آرزو کردن و رویا بافتن دانست؛که حاصل این اتفاق چیزی نیست جز عدم پیشرفت یک جامعه.!
بگذارید برای بررسی درستی این نتیجه به یک مثال کوچک رجوع کنیم : کشور آمریکا را که در پنجاه سال گذشته به پیشرفت های بزرگی در صعنت و تکنولوژی دست یافته مورد بررسی قرار میدهیم؛ به کتاب های منتشر شده در این پنجاه سال مینگریم و حتی کامیک بوک هایی که کودکان به عنوان تکالیف مدرسه ساختن را بررسی میکنیم . مشاهده ی نتیجه جالب است درصد بالایی از آن رویا و خیالبافی ها در کمتر از پنجاه سال تحقق یافتند.!و این یعنی آنها زمانی پیشرفت کردند که افراد جامعه رویا پیشرفت هایی که فقط در کتاب ها موجود بود را در سر پروراندند.
امیدوارم در این چند سطر توانسته باشم اهمیت داستان خواندن را برای شما روشن کنم و از شما درخواست کنم داستان بخوانید تا بتوانید با این جادوی عجیب جای هزاران انسان دیگر زندگی کنید ، شرایط متفاوت را در قالب داستان ها تجربه کنید و از همه مهم تر رویا خود را بسازید و آرزو کنید.
در آخر باید گفت این پست تماما حاصل تفکرات یه دوستدار رمان و داستان است و نظرات مثبت و منفی همه ی دوستان قابل احترام است.