Zahra Ghaffarpour
Zahra Ghaffarpour
خواندن ۶ دقیقه·۷ سال پیش

از کجا آمده‌ام و به کجا می‌روم؟

سلام دوستانم،

من زهرا هستم فارغ التصیل کارشناسی رشته فناوری اطلاعات(آی تی) از دانشگاه شهید مدنی آذربایجان.

معمولا با اطرافیانم زود ارتباط برقرار میکنم و باهاشون صمیمی میشم و سعی میکنم یه نقطه مشترک بین خودمون پیدا کنم و سر صحبت رو باهاشون باز کنم اگر هم نقطه مشترکی وجود نداشت مشکلی پیش نمیاد اون سوال‌هایی که در مورد حرفه و شغل و یا درس و دانشگاه طرف مقابلم کنجکاوم بدونم رو میپرسم.

تو دنیای واقعی این ارتباطات واقعی‌تر و محسوس‌تر هستند ولی الان یه دنیای دیگه به دنیاهامون اضافه شده به اسم دنیای مجازی! کاری به خوب و بد بودنش ندارم ولی میدونم بستری فراهم میکنه تا با میلیون ها نفر بتونی ارتباط داشته باشی که خیلی کارهای بزرگ و م‍ثبت میشه انجام داد. برا همین میخوام از این بستر به خوبی استفاده کنم. شاید ارتباطات تو این فضا خیلی گسترده تر و متفاوت تر از دنیای واقعی باشه. چون در بستر این ارتباطات صرف نظر از هرگونه فاصله و مکان جغرافیایی میتونیم تجربه ها و دغدغه ها و تازه هایی که برای خودمون کشف کردیم رو به اشتراک بگذاریم. در نتیجه دوستان عزیزم که وقتتون رو برای خوندن این مطلب میذارین دعوتتون میکنم به همراهی و هم کلامی. باشد که تو این مسیر برای هم مفید باشیم.

دوران گذشته رو میخوام از چند سال قبل تعریف کنم...دوران دبیرستان که برای کنکور میخوندیم هر کی با یه هدف و امیدی(دانشگاه خاص، رشته خاص... ) تلاششو میکرد بعضیام کلا تو این جو نبودن و هدف خاصی نداشتن. من جزو اون دسته بودم که میگفتم هرطوریه باید دانشگاه سراسری شهر خودم تو رشته مورد علاقه خودم و همون سال اول قبول بشم. این باید ها که برای خودم تعریف کرده بودم باعث فشار و استرس بیشتری میشد. بالاخره خوندم و این غول بی سر و دم رو پشت سر گذاشتم. اوایل هیچ تصوری در مورد رشته ای که میخوام بخونم نداشتم. فقط چون تحت تاثیر اون جو کنکور بودم فکر میکردم حتما باید وارد دانشگاه بشم اونم دانشگاه سراسری. حالا رشته هم یکیش که رتبه ام برسه انتخاب میکنم. میتونم بگم که اصلا نمیدونستم به چی علاقه دارم؟؟ البته یه چیزایی در مورد ای تی به گوشم خورده بود که رشته جدیدیه و و بازار کارش خوبه و از این حرفا.... نهایتا طبق اون باید ها و نباید هایی که برا خودم تعیین کرده بودم خوشبختانه یا بدبختانه تو رشته شیمی کاربردی دانشگاه تبریز قبول شدم. علی رغم اینکه دانشگاهش خیلی برام ارزشمند بود همون اوایل ترم متوجه شدم هیچ علاقه ای به این رشته ندارم و همیشه کار با اعداد و ارقام برام لذت بخش تر بود و دانشگاه خوب و اساتید خوب تو این رشته برام راضی کننده نبود تا اینکه نهایتا تصمیم گرفتم رشتمو تغییر بدم. البته حرف از علاقه به آی تی که میزنم به معنی شناخت کامل رشته و استعدادخودم نبود. هر چی بود میدونستم حداقل از شیمی برام بهتره.

وقتی وارد این رشته شدم یه تصور غلط که داشتم این بود که قراره هرچی در مورد کامپیوتر و اینترنته یاد بگیرم. رفته رفته که بیشتر با درس ها و مفاهیم اولیه برنامه نویسی اشنا شدم تازه فهمیدم برنامه نویسی یعنی خلاقیت همراه با دانستن راه وروش کاری که میخوای بکنی. بقیش به حالت نوشته درآوردن اون روش ها و دستورالعمل ها با الفبای برنامه نویسی هست.

یواش یواش از سال بالایی ها و اساتید یه سری کلمات و مفاهیم به گوشم میخورد مثلا اچ‌تی‌ام‌ال . سی‌اس‌اس و بکِند و سی‌شارپ و وب و شبکه و .... چون اون اوایل فقط برنامه نویسی مقدماتی میدونستم فکر میکردم اینام یه چیزی شبیه به برنامه نویسی‌ان و شروع کردم به تحقیق. جوابی که از اطرافیانم تو این حوزه میشنیدم این بود که :"تو یه زمینه که علاقه داری انتخاب کن و سعی کن تو اون زمینه مهارت داشته باشی نه اینکه بخوای همشو یکجا بلد باشی و تو همش خبره بشی". سوالی که برام پیش میومد این بود که کدومش برا من خوبه؟ تو کدومش میتونم موفق باشم و استعدادشو دارم. از اچ‌تی‌ام‌ال و سی‌اس‌اس شروع کردم. رفته رفته که بیشتر میفهمیدم چی به چیه و اینا همونایی‌ان که فرانت‌اِند وب رو تشکیل میدن چیزایی که یاد میگرفتم برام ملموس‌تر میشد. با این حال مسیری که میخواستم برم برام مبهم بود و میگفتم خب بعدش چی؟ بقیش چطور میشه. بعضی اوقات جوابایی که میگرفتم گیج کننده بود برا همین ترجیح میدادم خودم جوابامو پیدا کنم اینجوری چیزی که یاد میگرفتم بیشتر تو خاطرم میموند اون روزهای پرتلاطم و تقریبا بلاتکلیفم گذشت تا رسیدم به ترم ۴ و با امیرخان آشنا شدم. فکر میکنم مهم ترین نقطه‌ی عطف زندگیم بود و یه جورایی نقطه پرتاب بود. وقتی ایشون و امثال ایشون رو دیدم که میتونه از کار مربوط به رشته‌اش پول دربیاره و ادعایی داشته باشه خیلی امیدوار شدم و البته نگران که منم میتونم یا نه؟ به این نتیجه رسیدم خیلی اول راهم و باید تلاشمو خیلی بیشتر کنم. با پروژه‌های تستی که برا خودم ایجاد کردم شروع کردم به تمرین و قدم به قدم که پیش رفتم سوالات جدید برام پیش میومد که تو این برهه وب سایت هایی مثل codecademy و w3schools خیلی برام مفید بودند و تونستم قدم به قدم یادبگیرم.

بعدِ مدتی با وردپرس آشنا شدم و تونستم تا باهاش وب سایت راه اندازی کنم. بعضی هاش حتی پروژه‌ی واقعی بودن و تحویل مشتری دادیم. اینجا بود که نسبت به قبل اعتماد به نفسم خیلی بیشتر شد. ایمان آوردم اگه بخوای کتری رو انجام بدی میتونی و راهشو پیدا میکنی. این مسیر رو هم تا یک سالی ادامه دادم ولی هنوز به ثبات نرسیده بودم و نمیدونستم میخوام چیکار کنم و به کجا برسم؟ و کدوم کاریه که از انجام دادنش اصلا خسته نمیشم و با دیدن نتیجش لذت میبرم؟ کم و بیش افرادی میدیدم و آشنا میشدم که برنامه نویسی اندروید انجام میدادن ولی فکر میکردم از همه اینایی که یاد گرفتم خیلی سخت‌تره و اونایی که میتونن برنامه نویسی اندروید انجام بدن باید خیلی خاص باشن و خیلی زمان زیادی گذاشتن و از اول اینکاره بودن و از این حرفا. تو این نقطه هم امیر خان نقش پرتابی خودش رو انجام داد و اون اعتماد به نفس رو به من دادن که نترس و برو جلو. الان وقت آزمون و خطاست و الانه که میتونی یاد بگیری و اشتباه کنی و دوباره یاد بگیری ولی شاید اگه این فرصت رو از دست بدی بعدا این فرصتو برای آزمون و خطا نداشته باشی.

شروع کردم و الان کمتر از یک ساله بطور جدی برنامه نویسی اندروید انجام میدم و البته با ازمون و خطای خیلی زیاد و اشتباهات فراوان و کلی تجربه های جدید که هر لحظه‌اش برام شیرین و به یادموندنی هستن. هرچند که الانم معتقدم غیر از چیزایی که یاد گرفتم بقیش سخته. اونارم سعی میکنم رفته رفته برا خودم آسون کنم. به نظرم با این سرعتی که دنیای تکنولوژی در حال پیشرفته و هر نفر حداقل یه موبایل داره و نقش اون روز به روز تو زندگی عادی‌مون پررنگ‌تر میشه و این مساله باعث انگیزه بیشتر من به یادگیری برنامه نویسی موبایل میشه و الان بزرگترین هدفم تو این زمینه اینه که همیشه قدرت یادگیری داشته باشم و از این یادگرفته‌ها به نحو احسن استفاده کنم و این دانش تبدیل به محصول به دردبخور بشه تا واقعا نیاز یا مشکلی رو حل کنه. امیدوارم به اون جایگاه برسم و حرفی برای گفتن داشته باشم.

سعی میکنم تو این بستری که فراهم شده هرچی که برام جالب بود و تازگی داشته و یاد گرفتم و از اشتباهات کوچیک و بزرگی که حین برنامه نویسی انجام میدم بگم. باور دارم با تجربه بیشتر همه این اشتباهاتم رفع خواهد شد و اشتباهات دیگر جای این اشتباهات رو خواهند گرفت. مسیر یادگیری از همین اشتباهات شروع میشه و باور دارم این مسیر هر چقدر هم سخت باشه قابل طی کردنه.

سپاس از اینکه تا آخر خوندید.به امید همراهی.

وردپرسبرنامه نویسیاندرویددانشگاهموبایل
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید