توی این مطلب میخوام راجع به کیفیتی به نام پرسپکتیو* صحبت کنم، اینکه دقیقا چیه، چطور بهدست میاد از روی چه نشانههایی بفهمیم که داریمش و داشتنش چه فایدهای داره.
(*من این واژه رو ترجمه نمیکنم چون بهنظرم پرسپکتیو بهقدر کافی در زبان فارسی جا افتاده و منظور رو خیلی بهتر از دورنما یا چشمانداز (ترجمههای پیشنهادی) میرسونه.)
پرسپکتیو توانایی زوماوت کردن و دیدن نخ و اتصالیه که وقایع زندگی انسان رو در طول زمان بهم وصل میکنه، پرسپکتیو نوعی زمانآگاهی و تاریخآگاهیه؛ ورژن نرمالیزه شده و عامهاش همینه که ریشهی خیلی از رفتارها و اتفاقات امروز زندگیمون رو در حوادث کودکیمون جستجو کنیم و واکنشی در این لحظه رو با نخی به حادثهای در کودکیمون وصل کنیم.
اما پرسپکتیو از این خیلی میتونه بیشتر بشه و ما رو به این موضوع آگاه کنه که موجودی تک و منزوی نیستیم بلکه یک امتداد هستیم، قبل از ما اجدادمون و بعد از ما نوادگانمون خواهند بود و رفتارها و تصمیمات اجدادمون همونقدر هنوز در زندگی ما اثرش مونده که انتخابهای امروز ما در عین اینکه زندگی خودمون رو شکل میده بر زندگی نوادگانمون هم تاثیر مستقیم میگذاره.
پرسپکتیو دیدن و آگاه شدن به این اتصاله، آگاه شدن به این موضوع که اگر مادرپدربزرگمون جور دیگهای زندگی میکرد ما الان وجود نداشتیم و یا سرنوشت متفاوتی از آنچه که در این لحظه داریم به دست میآوردیم، اینکه ما در لحظهی اکنون هنوز داریم حاصل اعمال پدرجد و مادرجدمون رو زندگی میکنیم و برخلاف آنچه که ممکنه تصور کنیم تماما ارباب سرنوشتمون نیستیم.
بهطور مثال اجداد ما در ایران پرسپکتیو نداشتند و با پرسپکتیو زندگی نکردند که ما امروز در ایران در چنین شرایط اسفباری از لحاظ انسانی و محیطزیستی زندگی میکنیم. پرسپکتیو یکی از اصلیترین کیفیتهاییه که ما برای داشتن سبک زندگی پایدار بهش نیاز داریم. آگاهیای تمام بدن به این موضوع که هر عمل (و حتی نیت (عمل از نیت شروع میشه)) امروز من تاثیری مستقیم بر زندگی نوه و نتیجهام داره.
(آدمهای کمالگرا و یا کسانی که منتقد درون سختگیری دارن از دو موضوع رنج میبرند یکی بیاعتمادیه چون باور ندارند کسی بتونه کاری رو به خوبی خودشون انجام بده و همهچیز رو به عهدهی خودشون میدونن و فکر میکنند اگر اشتباه کنند کسی نیست که کمکشون کنه و در سختیشون تنها میمونن و دیگری نداشتن پرسپکتیوه چرا که فکر میکنند تنها عامل تاثیرگذار بر زندگیشون خودشون هستند و همهچیز در کنترل و اختیار اونهاست در نتیجه به خودشون سخت میگیرن.)
آیا این مسئله به این معنیه که ما هیچ قدرت اختیاری نداریم؟ خیر، در صورت آگاه شدن به این اثر و اتصال ما میتونیم بفهمیم که اجداد ما چه نداشتن و چه نخواستن که ما اون رو برای آیندگانمون بخواهیم و جبران کنیم اینطوری ما میتونیم در عین اینکه اتصالمون رو به گذشته حفظ میکنیم اون رو بهبود و ارتقا بدیم.
خلاصه اگر در اواخر دههی بیست خودتون رو در حالی پیدا کردید که از یک طرف به اجدادتون (ممکنه خیلی اتفاقی یادشون بیفتید) و از طرف دیگه به نوادگانتون فکر میکنید، نگران نباشید؛ شما دیوانه نشدید بلکه دارید پرسپکیتو به دست میارید. (که خیلی هم چیز خوبیه!)
پرسپکتیو در رابطه چطور عمل میکنه؟ پرسپکتیو کمک میکنه که ما درک کنیم کسی که باهاش در رابطه هستیم ممکنه حامل رنج سه نسل قبل از خودش باشه (اجدادمون اینجوری در ما ادامه پیدا میکنند.) پدرجد و مادرجدی که ما حتی ندیدیم و شناختن پدر و مادر و یا حتی پدربزرگ و مادربزرگش کافی نیست و بهتره ملاک ما برای بودن با کسی نباشه و خود فرد رو در نظر بگیریم. (به ندای قلبمون گوش کنیم نه محاسبات ذهنمون)
یکی از آدمهای با پرسپکتیو این روزگار سلمان رشدیه که در رمان بچههای نیمهشب و شروع کردن روایت زندگی قهرمان داستان از زمان و زندگی پدربزرگش به زیبایی این کیفیت رو نمایان میکنه.
مرسی که من رو میخونی.🤗