معماری و سبک زندگی دو مفهوم مرتبط با یکدیگرند و هر کدام، بر دیگری تأثیرگذار.
در معماري هاي برون گراي امروزی، عموماً همه چيز در معرض و منظر همه است، از حیاط خانه كه به راحتي در معرض ديد غريبه هاست، تا داخل ساختمان كه همه در يك فضا زندگي مي كنند و فقط اتاق هاي خواب از يكديگر جدا هستند. افرادِ چنين خانواده هايي، به علت نبود فضاهاي متناسب، دائماً در معرض مزاحمتِ يكديگرند و با صداي خود و فعاليتهایشان، ناخواسته همديگر را آزار می دهند و از این جهت ساكنان اين خانه ها از اسایش و ارامش چندانی برخوردار نمی باشند.
در خانههای قدیمی بخشهای مختلف خانه، اسامی و کارکردهای جداگانه داشته و به نوعی هر کدام از قسمتهای خانه، هویت داشتند؛ بهارخواب، مهتابی، اتاق گوشواره و... که هر کدام با کارکردهایشان به خلق همین آرامش کمک میکردند. عنصر حیاط، آسمان، نور، آب و سبزی را هم داشتهایم. آیا با برچیدهشدن این فضا ها توناسته ایم جایگزین مناسب و درخوری برایشان ارائه کنیم؟ یا فقط به فکر فروش سانت یه سانت یک آپارتمان بی کیفیت هستیم؟ آپارتمانی که از درون ملغمه ای از فضاهای بی کیفیت است و از بیرون معماری روم باستان را نمایان میکند چنانکه کلیساهای فلورانس در برابرش کم می آورند....!
تصور میشود که فهم ما از معماری فضاهای مسکونی دچار دگرگونی عمیقی شده است؛ نقش سوداگران بازار مسکن و بساز و بفروش ها هم در این بین کاملا مشهود است مثل اینکه ما بخش قابلتوجهی از واژهها را در زبان فارسی حذف کنیم. الان آیا شما در خانهتان ایوان دارید؟ تفاوت آن با بالکن چیست؟ تفاوت ایندو با تراس چیست؟ آیا در خانهتان شاهنشین، مهتابی یا بهارخواب دارید؟ ما درحال حاضر اتاق خواب، ناهارخوری، پذیرایی و نشیمن داریم که در گذشته هیچکدام از اینها را نداشتهایم. انگار در دوران جدید فضاها را فقط در وجه کمیشان به جا میآوریم. آن نامهایی که قدیم میگذاشتهاند، به وجه کیفی فضاها اشاره داشته است. میدانید بهارخواب به چه معناست؟
محوطه نیمهبازی بوده که برای استفاده در فصل بهار و استراحت مناسب بوده است.
یک قسمتش واژه «بهار» دارد، یک قسمتش واژه «خواب». در فصل بهار عجله داشتهایم زودتر بیرون بخوابیم تا در فرصت چنددقیقهای قبل خواب، از تماشای آسمان لذت ببریم. اما سحرهای بهاری سرد است. بهارخواب به شکل یک ایوان بدون سقف و سهطرفبسته طراحی شده بوده تا آن نسیم، کسی را اذیت نکند. شما چند وقت است آسمان را تماشا نکردهاید؟ برج های سر به فلک کشیده و اسمان پر دود چقدر این فرصت را برای شما فراهم میکند؟
اصلا احساس نیاز میکنید که آسمان را تماشا کنید؟ در گذشته ابتدا احساس نیاز میکردند و بعد برایش فضا میساختند؛ مثل اینکه ما غذا را بخوریم فقط برای رفع گرسنگی نه برای لذتبردن از غذا؛ مثل تفاوت میان غذای بیمارستان و قورمهسبزی است. شما غذای بیمارستان را برای رفع گرسنگی میخورید اما برای خوردن قورمهسبزی، لحظهشماری میکنید و هوس آن را دارید. وضعیت خانههای جدید ما هم همین است؛ دیگر آن عطر و طعم را نداریم و دائما میخواهیم برای تمنای کیفیت، پاسخهای کمی بدهیم.
وقتی میپرسیم خانه خوب چیست، چیزهایی را برمیشماریم که آسایش صرف را تأمین میکند؛ در صورتی که در گذشته، خانه خوب یعنی خانه باصفا.
بعضی استادان معماری معتقدند که طرح معماری برخی خانههای امروز، همراه با تفاخر و تبختر و به دور از فرهنگ ماست. سلیقه مردم عادی هم که سررشتهای از معماری ندارند، بر اساس چیزی که به آنها عرضه میشود شکل میگیرد؛ پس چه کسی باید به دنبال این کار برود؟ اصلا دانشجویان معماری ما چقدر با این مفاهیم آشنا میشوند که ساختمانهایی که طراحی میکنند هم بهروز و معاصر باشد و هم در عین حال، آرامش و صفا داشته باشد؟
نمای موسوم به رومی که ما در رم هم نمونه آن را ندیدهایم، طرحی با هویت و اصیل نیست و به زودی موعدش سر میرسد و کسانی که آن را پدید آوردهاند یا در این خانهها ساکنند هم خسته شدهاند؛ چون این سازی نیست که با فرهنگ ما کوک باشد.
شاید به همین دلیل در یک سال اخیر، نماهای آجری یا نماهای ترکیبی سنگ و آجر کمی رواج یافته است. و اندک اندک به زمان انصراف از این نماها نزدیک میشویم.
در طراحی های معاصر هم ما در واقع داریم 80متر فضا را دور میریزیم. با تختگذاشتن داخل اتاق، دیگر نمیتوانیم وارد آن شویم؛ میز توالت هم میگذاریم و میگوییم رسم است. در چنین اتاقی فقط میتوان خوابید؛ هیچ کار دیگری نمیتوان کرد. در اتاق غداخوری فقط میتوان غذا خورد. اما در فضای 80متری خانه بروجردیها همه کار میشد کرد؛ با کمک مبلمان منعطف. رختخواب، سفره و... که بهراحتی جمع میشد و پهن میشد. ژاپنیها همان مبلمان منعطف را با تکنولوژی جدید مدرن کردهاند. کرسیهایشان را طوری طراحی کردهاند که جمع شود و بتوان به آن تکیه داد؛ به کیفیت پاسخ دادهاند. اما ما داریم فضا را به گونه ای طراحی میکنیم که کمترین تنوع فعالیت را بتوان در ان متصور شد.