جستاری در باب حال بیمار معماری
خواه ناخواه زندگی همه ما گره ای عمیق با معماری خورده است. خانه، محل کار، فروشگاه ها، کافه و رستوران ها و ... همه و همه محصولی درست یا غلط از معماری اند. به بیانی دیگر ما در طول زندگی در حال تردد از ساختمانی به ساختمان دیگر هستیم. تقریبا تمام ساعاتی را که زیر یک سقف سپری میکنیم در حال تجربه یک بنا هستیم.
تا به حال به کیفیت تجربه ی خود از یک بنای معماری توجه و دقت کرده اید؟ نمیتوان منکر این مسئله شد که حس متفاوت فضاها، تاثیری مستقیم بر عملکرد و عادات روزمره ما دارد و عادات ما به مرور شکل دهنده شخصیت و سبک زندگی ماست . حتما با این مورد روبرو شده اید که نوع خاصی از طراحی در یک ساختمان سبب شکل گیری عادت یا رفتاری خاص در ما شده است. به عنوان مثال : فرم و نوع پلکان ، اختلاف سطح های داخلی ، ارتفاع های متفاوت و چشم انداز و دید و منظر.
پیش نیامده که بخاطر نور یا اشراف به منظری خاص میز صبحانه خوری یا صندلی مطالعه خود را در کنج دنجی بگذارید؟ نکته قابل تامل در این مورد، قیمت، مارک و کیفیت مصالح نیست، بلکه فضا خود به مثابه ارزشی افزوده سبب ایجاد احساس و تجربه ای خاص در مخاطب نهایی میشود اما این حس و تجربه قابل قیمت گذاری نیست. از طرفی خلق آن هم قطعا کار ساده ای نیست، چیزی که تقریبا هیچ سازنده ای به آن فکر هم نمیکند، چرا که غالبا سعی بر این است که سنگ های ایتالیایی و کاغذ دیواری متری خدا تومان را به عنوان ارزش به مخاطب عرضه کنیم! تا شاید حواسش از طراحی ساده انگارانه و غیر اصولی ما پرت شود.
سوالی که باید از طراحان و سازندگان پرسیده شود این است که : ما به عنوان معماران تجربه زندگی تا چه حد به حس و تجربه مخاطب احترام میگذاریم ؟
باید تلاش کنیم روزی در لایه های زیرین و پنهان طراحی و ساخت پروژه های معماری فکر و ایده ای معمارانه خوابیده باشد که هدف نهایی اش بهبود و ارتقای کیفیت زندگی باشد نه فقط افزایش سود و منفعت سازندگان. به امید روزی که بیشتر و عمیق تر به تجربه انسان ها از بنا ها بنگریم چرا که عمر ساختمان ها از زندگی ما بیشتر است . ما میرویم و نسل های آینده در این ساختمان ها تجربه متفاوتی خواهند داشت و این حس است که ماندگار است در بین نسل ها و گذر سریع و برق آسای زمان.
پر بیراه نیست که بگوییم بناست که میماند.