ویرگول
ورودثبت نام
زهرا رضائی
زهرا رضائی
خواندن ۳ دقیقه·۷ ماه پیش

کتاب ساجی

ساجی تو زبون کردی به یه نوع وسیله مخصوص گفته میشه که روش نون میپزن، اولین بار که تیتر کتاب رو نگاه کردم گفتم اخه چه معنی داره اسم کتاب این باشه.

یکی از بچه های پویش که کتاب رو از قبل خونده بود گفت کتاب خیلی خوبیه و واقعا خوندنش خالی از لطف نیست.

بهش اعتماد داریم و با توکل بر خدا کتاب ماه رو «ساجی» گذاشتیم.

ساجی داستان زندگی زنیه که خیلی عادیه! یک زن عادی در بستر جنگ، زنی که در ابتدای داستان خیلی زن قوی و شاخصی نیست، حتی برای نبودن طلاها و جهیزیه اش گریه می‌کنه.

زنی که عاشق همسرش بوده و نمیتونسته دوریشو تحمل کنه.

اما این زن تو کتاب رشد می‌کنه و بزرگ میشه!

این رشد اینقدر تدریجی و آهسته پیش میره که ته داستان باورش سخته که این همون زن ابتدای داستان باشه!

زنی قوی و جسور و محکم، زنی با اراده و با تجربه‌.

واقعا جنگ و جبهه و ... دانشگاه انسان سازی بوده، وقتی هر روز رو روز آخر بدونی و از لحظه لحظه زندگی استفاده کنی میتونی یک روزه عارف بشی.

حتی میتونی یک روزه شهید بشی!

حتی میتونی یک روزه قهرمان بشی!


داستان از بچگی های زن داستان شروع میشه و به بحث عشق و عاشقی زن و همسرش میرسه! به مبارزات انقلابی و بعدش هم ازدواج و عروسی.

چند ماه کوتاه بعد از عروسی هم به خرمشهر حمله میشه و مجبور میشن خونه و زندگی رو رها کنن و به شهرهای دیگه برن.

از این شهر به اون شهر و از این خونه به اون خونه

بچه دار میشن، با هر بچه کلی دنیاشون تغییر میکنه و بزرگتر میشن.

تا اینکه دختر آخرشون ساجده به دنیا میاد، ساجده باعث میشه همشون یک شبه تغییر کنن و بزرگ بشن، خیلی بزرگ!

ساجده همونیه که بهش میگفتن ساجی!

من اشتباه میکردم که فکر میکردم ساجی اسم دستگاه نون پزیه!!

مدت کوتاهی هم بعد از ساجی همسر زن داستان شهید میشه و قصه های بعد از شهادت شروع میشه!

خدا در بستر اتفاقات قبل شهادت زن رو اماده کرده بوده که بتونه دووم بیاره و بچه‌هارو تربیت کنه!

البته در جلسه مجازی که بعد از مطالعه کتاب داشتیم، زن قهرمان داستان واقعیات بیشتری رو برای ما تصویر کرد که داخل کتاب نیومده بود و واقعا نشان از صبر و تحمل بالای اون داشت.

این کتاب و توصیفات عالی و زیباش یکی از قشنگترین کتاب ها در عرصه تاریخ دوران دفاع مقدس از زبان همسران شهدا بوده که مطالعه کردم.

تبدیل یک عالم ساده و کوچیک به عالم بزرگ و معنوی کار ساده ای نیست ولی به نظرم امکان پذیره، بستگی به انتخاب رنج ها داره!


قراره از دسته نوشته های زن داستان فصل دوم کتاب هم نوشته بشه، همون داستان های بعد از شهادت!


#بریده کتاب

کتاب ساجی

فریاد می‌زدم: "لعنت به این جنگ! لعنت به صدام! من زندگی‌مو می‌خوام. من آرامش می‌خوام. من نمی‌خوام از شوهرم دور باشم. من می‌خوام سایهٔ پدر بالای سر بچه‌هام باشه." بهمن جلو آمد. دست‌هایم را گرفت و بوسید. گفت: "نسرین جان، خرمشهر هم بچهٔ ماست؛ دخترمون ... خواهرمون ... نمی‌تونیم ولش کنیم." دست‌هایم خیس اشک شده بود. بهمن دست‌هایم را گذاشت روی فرش و پیشانی‌اش را گذاشت روی دست‌هایم.


#ساجی

#پویش_کتاب_مادران_شریف

#کتاب

#همسر_شهید

#فراکتاب

#پویش_مرورنویسی_فراکتاب

این متن را برای پویش مرور نویسی فراکتاب نوشته ام.



کتابساجیمادران شریفچالش مرور نویسی فراکتابفراکتاب
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید