منتظرم زودتر نتایج کنکور ارشد بیاد. واقن دلم میخواد هرچه سریعتر سر کلاس حاضر بشم. مهمتر از اون، منتظرم اون نتیجهای که دلخواهمه اتفاق بیفته.
تا زمانی که مشخص نشه نمیتونم بگم دلخواهم چیه. درواقع شما هم اینو یادتون باشه. تا زمانی که نتیجهای حاصل نشده، از آرزوها و اهدافتون نگید. هیچجا و به هیچکس. نه که ممکنه اتفاق نیفته؛ نه. موضوع اینه که اون نتیجهای که میخوای، حاصل نشه و پیش آدما شرمنده و سرافکنده باشی. نه که این موضوع مهم باشه ها. درواقع اونی که نباید پیشش سرافکنده باشی خودتی. اما بیاید خودمونو گول نزنیم. ما برامون مهمه که پیش دیگران و پیش آدمای عزیز و حتی پیش آدمای غریبه شرمنده نباشیم.
ما میترسیم از این که اون چیزی نباشیم که دلمون میخواد؛ چه پیش خودمون چه پیش دیگران.
البته اینو بگم که اصن منظورم ناامید کردن دیگران مثلن پدر و مادرمون نیست ها. منظورم شرمنده شدن پیش بقیهاس.
بیاید تصور کنید شما یه حرفی میزنید درباره آینده. به نوعی پیش بینی میکنید چون خیلی مطمئنید که اتفاق میافته؛ ولی از اونجایی که یه سیب موقع افتادن هزارتا چرخ میخوره، در آخر اونی نمیشه که گفتید.
حالا به اونایی فکر کنید که شما از آینده براشون گفته بودید. این حس، این اتفاق درونی، به نوعی شرمندگی و سرافکندگیه. شاید هم دیگران به روی شما نیارند ها. ولی شما پیش خودتون حال خوبی نخواهید داشت.
خلاصه که تا چیزی اتفاق نیفتاده، دربارهاش به دیگران و حتی نزدیکتراتون نگید.