نمایشنامه "دشمن مردم" نوشته هنریک ایبسن دومین کتابی بود که این هفته خونده شد. "دشمن مردم" به سادگی جامعه و نمادهای آدم های مختلف در اون رو روی صحنه ذهن ما می تونه بیاره.
در عین سادگی، این نمایشنامه برخی باورهای رایج در مورد حق، قدرت، افکار عمومی، رسانه های آزاد، منفعت جامعه، وطن دوستی، درست و غلط و دشمن و دوست مردم و شعار های رایجی که درموردشون هست رو می تونه به چالش بکشه.
دکتر استوکمان در حق طلبی یه قهرمان ضعیف و ساده دل بود و تا حدی دن کیشوت وار مبارزه می کرد. خصوصن هر چه به آخر کتاب می رسیدی سخنرانی ها و رفتارهاش (حتی اگر شک نداشته باشی حق با اونه) نا پخته تر می شد.
بی دفاع و آماده سو استفاده شدن بود و شاید بیشتر شجاعتش ناشی از انتظارات غیر واقعی با دید یک جانبه و بدون انعطافش بودن.
گویا که رسیدن به پیروزی، رهبر بودن و مبارزه کردن با جهل، خرافات، دروغ، ریاکاری یا آلودگی ها به چیز های دیگه ای هم به جز بودن حق با تو نیاز داره، به هوشمندی و قدرت بیشتر و اجازه می خوام که بگم حتی به هوشمندی آمیخته به اندکی ریاکاری.
این طوره که جامعه بی پناه. چون اونی که مثلن آزاده و دانشمند و با سواده اینطور داره حق رو هدر میده و از طرف دیگه بقیه هم هر کدوم به فکر خودشون هستن و منافعشون.
پاره هایی به نقل از کتاب:
خانم استوکمان: آخ، آره، حق، حق! فایده حق چیه، اگر قدرت نداشته باشی؟
پترا: ا، ولی مادر من... چطور می تونی اینو بگی؟
دکتر استوکمان: یعنی می گی توی یه جامعه آزاد فایده ای نداره که حق طرف آدم باشه؟ چرند می گی ها کاترین. تازه... مگه مطبوعات آزاد و مستقل پشتم نیستن... اون هم اکثریتی قاطع؟ اینم به اندازه کافی قدرته، به نظر من!
...
هاوستاد: حق همیشه با اکثریته
بیلینگ: خدا وکیلی هم حق با اکثریته!
دکتر استوکمان: حق هیچ وقت با اکثریت نیست. تاکید می کنم هیچ وقت! این یکی از اون دروغ های مرسومه که انسان آزاده و فکور باید علیه ش بشوره......
...
بیلینگ: به هر حال، آدم رای که باید بده.
هوستر: حتی اونهایی که نمیدونن جریان چیه؟
بیلینگ: نمی دونن؟ منظورتون چیه؟ جامعه مثل یه کشتیه: همه باید دستی به سکان برسونن.
هورستر: شاید توی خشکی این تشبیه به جایی باشه، ولی توی دریا خیلی با اوضاع جور در نمی آد.
پ. ن 1: از شدت افراطی گری در این باور که فرایند رو باید دید نه محتوا رو، می تونم حقیقت و حق رو محتوا در نظر بگیرم و حق طلبی دکتر استوکمان رو فرایند. فرایندی که نمیشه چندان بهش خوش بین بود و اصطلاحن جواب نمیده.
پ. ن 2: از همکارم این کتاب رو قرض گرفتم و موقع قرض دادنش توصیه خوبی داشت که اینجا میگم. مقدمه مترجم رو بعد از مطالعه کتاب بخونید، چون بیشتر نقد هست تا مقدمه.
منبع:
http://zahrashoja.ir/