همیشه به این فکر میکردم برای اینکه بتوانی تغییری ایجاد کنی باید سراغ کودکان بروی. جدا از اینکه همۀ ما محصول تربیت خانوادههایمان هستیم زمان زیادی از عمری را در مدرسه میگذرانیم که تأثیرپذیری بالایی داریم؛ پس بیشک میتوان گفت مدرسه و آموزش مکان خوبی برای این تغییر است.
باید از کجا شروع کرد؟ برویم مدارج بالا را کسب کنیم و وزیر آموزشوپرورش شویم یا حتی فراتر از آن عالمی دیگر بباید ساخت و از نو مدرسهای؟ اولی را که ناتوان میبینم و دومی را ناممکن. بهنظرم اگر قرار است تغییر پایداری انجام شود از بالا به پایین راه حل نیست.
در پست قبل گفتم میخواهم از بردار بگویم. روزهای اولی که به بردار آمدم افق تازهای پیش چشمانم گشوده شد. آدمهایی دغدغهمند آموزش و کودکان و برنامهای جالبی که آن را پیش میبردند. قبلاً هم با آدمهایی برخورده بودم که چنین دغدغههایی داشتند؛ولی کارشان خیلی عمیق و فکرشده نبود.
برنامۀ جالبی که میگویم همدرسی است. مربی آموزشدیدهای که با بچهها کلاس فردی دارد و تلاش میکند تا ضعفهای مدرسه را جبران کند. مدرسه ۱۲ سال از ما توقع دارد همه برنامۀ درسی واحدی را به شکل یکسان فرا بگیریم؛ اما همدرس این نگاه را ندارد. از آن مهمتر، همدرسی دغدغۀ عدالت آموزشی را دارد پس خدماتش را فقط برای دهک بالای جامعه ارائه نمیدهد.
همدرسی خرداد ۹۹ کارش را شروع کرد و پایدار دارد پیش میرود و هر سال جذابتر و هیجانانگیزتر میشود و اصلاً از تغییر ابایی ندارد در حالی که به اصولش پایبند است هرسال پوست تازهای میکند و رنگ نویی میگیرد.
همدرسها باغبانهایی هستند که نمیخواهند با اره و و میخ و چکش از بچهها چیزی بسازند یا آنها را جایی قرار بدهند که مناسب رشدشان نیست.
ادامه دارد...