چطور ما در مقابل قدرتمندان برای لحظاتی اختیار از دست می دهیم
گاهی در مقابل آن دیگری والا مقام، رفتاری نشان می دهیم که خودمان هم باورمان نمی شود؟ گویی سحر و جادو شده ایم. درست شنیدید، ما در زبان اسطوره وقتی در شرایط ویژه ای قرار می گیریم جادو می شویم و اختیار رفتارمان را از کف می دهیم. به قول رابت بلای به ویژه وقتی پادشاه درون تو سقوط کرده است برای یافتن پادشاه بیرونی تشنه تر می شوی. "این چیزی شبیه نقطه مقابل عقده مادر است"
اما قصه سه پادشاه چیست و چه ارتباطی با ماجرای کردستان و این تصویر دارد؟
رابرت بلای در بخشی از کتاب مرد مرد (در تفسیر اسطوره ای داستان آیرون جان) می گوید هر انسان در زندگی خود سه پادشاه دارد. پادشاه معنوی – پادشاه سیاسی یا زمینی – پادشاه درونی
در بخش دیگری اشاره می کند ملموسترین این پادشاه ها، پادشاه زمینی است. نقشی که در گذشته برعهده شاهان و حاکمان یک سرزمین بوده و بعدها هر فردی پادشاه خودش را از صاحبان قدرت انتخاب کرده است. هنرپیشهها، فوتبالیست ها، سیاستمدارن از جمله افرادی هستند که به عنوان پادشاه انتخاب می شوند.
اغلب افراد در کودکی پادشاه درون خود را بر اثر یک تجاوز جسمی، جنسی یا روحی از دست می دهند. ممکن است این پادشاه بخاطر یک اتفاقی که در پنج دقیقه رخ داده است برای سی سال شکست خورده باقی بماند. با سقوط هر یک از این سه پادشاه، آن دو دیگری نیز دستخوش تزلزل و سقوط می شوند.
مردان عادی وقتی با فرد صاحب قدرتی روبه رو می شوند، اغلب ناهوشیار و هیجان زده، در ناخودآگاه خود به امید بازپس گیری "فره" پادشاهیشان، در برابر آن فرد خضوع وخشوع خواهند داشت و هیجان، ناخودآگاه در درون آنها بیدار می شود.
در این تصاویر می بینیم، مرد کرد در مقابل رئیس دولت لبخند می زند و به او شکلات تعارف می کند و ساعاتی بعد در ویدئویی رفتار خودش را تقبیح می کند و تبری می جوید از هرگونه وصل بودن و حتی ارادت داشتن به رئیس دولت.
اینجا در دیدار اول بخش اسطوره ای ناخودآگاه فرد او را تسلیم قدرت می کند و در بخش دیگری جو جامعه او را در شرایط دوم و اعلام برائت قرار می دهد.
در حالی که این فقرد نه نماینده جامعه است و نه بخشی از یک فرد کاملا مستقل، بلکه تعادلی از هردواست.