ویرگول
ورودثبت نام
زانا کوردستانی
زانا کوردستانیمردی گمنام عاشق لیلا و رها...
زانا کوردستانی
زانا کوردستانی
خواندن ۲ دقیقه·۲ ماه پیش

احمد باغینشی

احمد باغیشنی

آقای "احمد باغیشنی"، از شاعران نیشابوری است، که مجموعه‌ای از غزل‌هایش را در مهر ماه سال ۱۳۹۷ خورشیدی، با عنوان «در گیر و دار عشق» توسط انتشارات ماهوی خورشید، در ۱۰۴ صفحه، چاپ و منتشر کرده است.
ایشان از برگزیده‌گان ششمین جشنواره‌ی شعر رضوی شهرستان نیشابور هستند.

─━⊰═•••❃❀❃•••═⊱━─

◇ نمونه‌ی شعر:
(۱)
علاوه بر لب و گیسو و چین این دامن
چقدر زشت و قشنگی؛ بدون من، با من
قمار می‌کنم آخر تو را و می‌بازم
تو را که خوب و قشنگی درون رویا من
تو در مدار منی، ای ستاره‌ی یمنی
اگر چه فاصله داری سه کهکشان تا من
غروب‌ها که لبت را همیشه می‌بینم
در آن دقایق زیبا ملول و رسوا من_
سوال می‌کنم از خود همیشه بی‌پاسخ:
به چشم‌های توخواهم رسید آیا من؟؟؟

(۲)
کجاست آنکه مرا بی‌درنگ می‌فهمد   
بدون واهمه از نام و ننگ می‌فهمد؟
به کوه می‌روم اما نمی‌شود حک کرد  
شکسته بالی‌مان را نه سنگ می‌فهمد
پرنده در قفس سینه داشتن دردی‌ست  
که واژه واژه‌ی آن را تفنگ می‌فهمد
پناه می‌برم از قوم خود به حیوانات   
که حال یونس ما را نهنگ می‌فهمد
که بسته بر پر من بال تا که پس گیرد؟ 
دلی که حال دلم گر چه تنگ... می‌فهمد
به زانویی که زدم ماه رو گرفت از من  
غرور زخمی من را پلنگ می‌فهمد.

(۳)
هر چند که با سنگ گناهی‌ست مکرر
آزردن آیینه به آهی‌ست میسر
در فکر فناییم و گرفتار بقاییم
مجبورم از این شهر، پناهی‌ست محقر
اسباب جهان باب من و سلطنتم نیست
من شاهم و این چرخ، کلاهی‌ست مدور
تقدیر نگون‌سار مرا آینه‌خو کرد
پیشانی من سنگ سیاهی‌ست… مکدر!

(۴)
به تو 
          فكر كه می‌كنم 
                              كبوتران می‌آيند
                و در ميان موهای پريشان سرم 
                                       لانه می‌گذارند
بيشتر كه بيانديشم،
                شاخه‌های رز بيرون مي‌زنند از 
                                 شعاع كره‌ی كله‌ام 

فكر كردن به تو موهبتی‌ست كه
                                                   خدا
                     نصيب همگان نخواهد كرد.
 

(۵)
با تو كه قرار دارم
                  كفش‌های جفت شده‌ام
                 گاه و بی‌گاه، از هر راه و بی‌راه
               به سمت تو به حركت در می‌آيند 
                                               و 
                   پای فرار به سويت می‌گذارند.

(۶)
راه كه می‌روی
                  به راه می‌افتند كلماتم
                       موازی با گام‌هايت
و من چون از دست رفتگان
                       به خاک می‌افتم تا
                                     درک كنم
حال غبار سرگردان
در كوچه‌یتان را.
آهسته‌تر قدم بردار تا بيشتر ببينمت
                                    بانوی من...

(۷)
زاده‌ی ایلی و دنبال مقامت آل‌ها
در پی خوشبختی‌ات اقبال خوش اقبال‌ها
پاکتی از خانه‌ات شادی برایم پست کن
خسته‌ام از خنده‌ی بی‌معنی تمثال‌ها 
کافه‌ها کیفی ندارد، داسـتانت را بگو
رونقی! رنگی بزن بر پرده‌ی نقال‌ها
صبر می‌کردی اگر چندین صباحی بیشتر
عرصه خالی می‌شد از نیرنگ این دجال‌ها 
سد نمی‌شد مهربانی‌های گه‌گاهت اگر
سیل غم خانه خرابم کرده بود این سال‌ها  
رفتنت بغض تمام خاطراتم را شکست
آب دارد می‌چکد از اسب‌ها، از یال‌ها.

 

گردآوری و نگارش:
#زانا_کوردستانی

┄┅═✧❁💠❁✧═┅┄

سرچشمه‌ها
https://newsnetworkraha.blogfa.com
https://t.me/newsnetworkraha
https://t.me/mikhanehkolop3
https://t.me/leilatayebi1369
https://t.me/rahafallahi
www.ahmadbaghishani.blogfa.com
www.adinehbook.com
www.neyshabur1.ir
www.shaer.ir
www.irna.ir
و...

مهر ماهنیشابور
۰
۰
زانا کوردستانی
زانا کوردستانی
مردی گمنام عاشق لیلا و رها...
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید