▪برگردان شعرهایی از "تنها محمد" شاعر کورد ساکن کاردیف کشور ولز توسط "زانا کوردستانی"
(۱)
با خود میاندیشم باید مخفیات کنم در دلم و
از همهی مردم پنهانت کنم
من نه تنها به مردم
بلکه به خودم هم بدبینم.
(۲)
وقتی تو اینجا نیستی،
چنان زندگی میکنم،
که برای انسانیت حقارتآور است!
(۳)
کسی که در سیارهای مملو از جمعیت
تنهایی را انتخاب میکند،
دیوانه نیست، دلشکسته است،
بیگانه نیست، نا امید است.
(۴)
نمیدانم درد بیمادری چگونهست!
اما وقتی مادر در خانه نیست
شهر هم از شلوغی خالیست.
(۵)
برگرد تا به آن بیایمانان ثابت کنم
که وجود معجزه در زمین را
خرافات میدانند!
(۶)
خویشاوندان ما بسیار عجیباند،
برای دیدارشان میمیری،
اما تا که نمیری، نمیآیند.
(۷)
هیچکس نمیتواند در دل من
به دنبال قدمهای تو بیایید،
تو در میان همهکس در این دنیا برای من تنها کسی.
(۸)
درد من این است
آنقدر دوستت دارم، که اگر بگویی:
فراموشم کن!
نمیتوانم دلت را بشکنم!
(۹)
الان فهمیدم که با رفتنت ضرر نکردم،
فقط ضرری از دستم رفت!
(۱۰)
خودم را کشتم و اما نتوانستم
در چشم تو از پول، ارزشمندتر باشم.
(۱۱)
دلیل پرواز من،
نداشتن بال نیست،
نیامدن توست!
(۱۲)
مشکل نقاب این است
چون قیافهی واقعی تو نیست
ممکن است دیر یا زود بیافتد!
(۱۳)
ماندن با کسی
که هزار رنگ و رو دارد
هزار بار بیحرمتی به خود است.
(۱۴)
برکات خداوند زیاد است
چنانکه رزق و روزی دل درماندهام را
پر کرده از وجود تو!
(۱۵)
برایت نوشتم: اگر من بمیرم، از من یاد خواهی کرد؟!
از آن زمان با خود میاندیشم اگر تو بمیری،
منِ مرده، چگونه یادت کنم!
شعر: #تنها_محمد (شاعر کورد ساکن ولز)
برگردان: #زانا_کوردستانی