زانا کوردستانی
زانا کوردستانی
خواندن ۳ دقیقه·۷ روز پیش

حسن راشدی شاعر بستکی

آقای "حسن راشدی" متخلص به "بلبلی" شاعر و ترانه‌سرای هرمزگانی، در سال ۱۳۵۹ خورشیدی در شهرستان بستک، دیده به جهان گشود.

ترانه‌هایش را خواننده‌های مختلف خوانده‌اند. «دلبر بدو هوایی» اولین ترانه‌اش بود که در سال ۱۳۷۹ توسط "محمد حسن غیرت" اجرا شده است.


 

◇ ︎نمونه‌ی شعر:

(۱)

خش اندسش یار تنها ا منزلم

اشو پمادش تو بر زخم دلم

بدا به شوقت بزمی گسترده ان

چون که تَی اشو حل بکنش مشکلم

ای عود و گیتار همکاری بکنی

بهترین آهنگ شزبر اخونی

مشاطه از تو امنای کمکی

قربون رویش خیلی جوونی

به مثل اشو دگه ناتات شوی

آواز بلبل به بام کاه گلی

دلی که از قبل بدو در عطشت

آرام و راحت کنار ساحلم

مگوی که اشو ناچیت ا سرا

از صبح فردا حیف که غافلم.



(۲)

باد سردی اتمی

تفاکی گردی اتمی

چله ی سرد زمستون

تکه ابری اتمی

ای خدا برونگ بکو

سمر و سلم جوونگ بکو

چیلکی تشنه شمی

فکر دل مومونگ بکو

دلم شی خیر و اکال

آب زلال زره تال

دل شی از دشت گلم

کم کمکی بوی وصال 

نم ا زره پات انیت

شبنم شه منگ ا زره چیت

قاصدک و نازکیش

دست لطیفش بگریت.



(۳)

دلبر بدو هوایی

هر روز دلش ا جایی

نادینگ که مو امردام

انکه از چشم به راهی

بدا که بی تو هرگز

امنگ مو یک صباحی

از تنهایی امردام

مونس دل کجایی 

گرفته ی گرفته م

بدا ماده صفایی

موگه هش ا ته اذهان

اگر چه بی وفایی 

در ملک قلب و افکار

خوب اتگرت تو جایی

در حنجره و گلوییم

هم لحن و هم نوایی

رویت بشاش و زیبا

یا خورشید یا که ماهی

سایه ی از حور جنت

فرخ قصه هایی.



 (۴)

سرچشمه امکو چشی

امدی که بلبل نودی

شنسم و امکو گریخ

کتم ایاد یک گهی

هو چشمه ا زیر اتات

صدای کوگ انجیر اتات

خشخش و رقص گرد تیم

از بخت ناتقدیر اتات

چون غروب غمگین اتات

چون پاییز رنگین اتات

چون فرهاد در انتظار

که کی یار شیرین اتات

و یاد دوران خشی

آه از ته دل ام کشی

بهار پاری یاد تان

اش کشت ا بستانم تشی

دتی حالا هش بی وفا

نکه از مو ببش جدا

اروز دلم مشتاق تان

برچه شکردش ا صبا.



(۵)

دوتی و ا کلاسش

شکل غرب دن لباسش

آدرس اینترنتی و

فرهنگ لاس و گاسش

وات ایز یور نیم میسیز جان

وری وری اتکردم حیران

آی لاو یو عزیزم

یو آر ماه تابان

بییوتی فول چشوت دن

ردکالر لبت دن

تگت که های کلاسم

پیتزا فود سگت دن

مال مو فصل بهارن

نه فرهنگ قمارن

نه کافی شاپ نه فندق

بلبل لی کنارن.



 (۶)

دختر خانم پری چله نشینم می‌کند

در شبم شعری شد و شاعرترینم می‌کند

برقی از چشم ترش معصوم مریم می‌زند

من مسلمانم ولی دعوت به دینم می‌کند

خنده بر دینم مزن دنیای صد رنگ و ریا

گر تو هم با من شوی کافرترینم می‌کند

فرقه‌ها با من تو زرتشتی و پیغمبر یکی

حج گفتارت به چشمت آتشینم می‌کند

یک حدیثی در هزار منبر بگو از حرف حق

از هزاران راه ز یک منبر چنینم می‌کند.

 



گردآوری و نگارش:

#زانا_کوردستانی

 




سرچشمه‌ها

www.jufti.ir/?p=82

و...


کافی شاپ
مردی گمنام عاشق لیلا و رها...
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید