ویرگول
ورودثبت نام
زانا کوردستانی
زانا کوردستانی
خواندن ۲ دقیقه·۴ ماه پیش

حسن فدایی شاعر نطنزی

حسن فدایی شاعر بادها


زنده‌یاد "حسن فدایی" شاعر اصفهانی، زاده‌ی سال ۱۳۲۴ خورشیدی، در شهر نطنز بود. او دارای مدرک تحصیلی مهندس برق بود و به دلیل علاقه به شعر سال‌ها در زمینه ادبیات فعالیت کرد. بیشتر شعرهای این شاعر در قالب وزن‌های نیمایی بود.

از او یک دفتر شعر به نام «ارغوان» در سال ۱۳۶۲ منتشر شده و در سال ۱۳۸۳ تجدید چاپ شده است. بیشتر شعرهای آن دفتر نیمایی بود و تعدادی غزل نیز داشت.

دفتر شعر «ارغوان» این شاعر با مقدمه مهدی اخوان ثالث منتشر شده بود و همچنین مقدمه دیگری از نقاش معروف، زنده‌یاد "نامی پتگر" داشت. در پشت جلد این کتاب منوچهر آتشی، رضا براهنی، محمدعلی سپانلو و عمران صلاحی هرکدام سطرهایی در تحلیل و بررسی شعرها نوشته‌اند.

او روز دوشنبه پنجم مهر ماه ۱۴۰۰ در ۷۶ سالگی از دنیا رفت.

قرار بود در سال‌های اخیر دفتری از او به نام «بیابان و من» منتشر شود که ظاهراً منتشر نشده است.



◇ ︎نمونه‌ی شعر:

(۱)

[سکه]

شب، شب تاریک

شب، شب بی‌رونق خاموش

مرد تنها بر دو‏ راهی

بین راه خانه و میخانه حیران است

عاقبت وامانده از اندیشه‌هایش مرد،

سکه‌ای از جیب خود می‌آورد بیرون،

شیر یا خط؟

            "خط اگر آمد به خانه

                                  شیر اگر آمد به میخانه"

سکه شب را می‌شکافد...

                                 خط!

مرد تنها

از حساب سکه سرجنبانده

می‌گوید

چیز لق سکه و آنگاه

                        جانب میخانه می‌گیرد.



(۲)

[حوری زرد]

در آن‌سوی هستی

لب پرتگاه عدم خانه‌ای هست

مشرف بر اعماق افلاک

بر ایوان آن خانه مردی به شب تکیه داده است

یکی خنجر آبگون در کنارش

-- چه می‌جویی ای مرد تنها در این گوشه دور از جهان

سال‌ها سال

-- چه می‌جویم؟! او را همی جویم آن حوری زرد را در شب کهکشان‌ها

به امید روزی که آن بهترین برگ هستی

به‌همراه باد سبک‌بال روزی به‌دیدار من خواهد آمد

-- چه می‌خواهی از او؟!

-- چه می‌خواهم از او

بپرس او چه می‌خواهد از من

لب پرتگاه عدم خانه‌ای هست

بر ایوان آن خانه مردی به خون خفته اینک

یکی حوری زرد با خنجر آبگون در کنارش.



(۳)

[برج‌های باد]

در برج‌های ویران

در برج‌های باد

فوج کبوتران

بر بال‌های پرواز

مرده‌اند

وینک

مخلوط واژگونه‌ی پرهاشان

در گردباد می‌رقصد

روح قنات متروک

در چاه‌های خشک

آه می‌کشد

در خشکسال

غولی که در صحاری سرگردان است

زنجیر آفتاب را

در کف گرفته

دور بیابان می‌چرخد

آن‌سوی سال‌های سفر

بانوی من

در باغ‌های نیلوفر

می‌رقصد

بی‌من که مرگ را

در انتظار مانده‌ام از دیرباز

در برج‌های ویران

در برج‌های باد.



(۴)

[گنجشک باد]

گنجشک باد

در لحظه‌های پرسه و پرواز

بر می‌خورد به تیزی سنگی که ناگهان

از دست کودکی به هوای او

پرتاب گشته است

از حجم درد

گیج می‌شود

گنجشک

رو سوی آشیانه

یک لحظه چرخ می‌زند اما

پرواز

دیگر از آن او نیست

همراه بال‌هایش

از ارتفاع زخم رها می‌شود

وینک پرهایش

زان سوی دست‌های کودک

بر باد می‌رود

و جوجکان در آشیانه

چهره‌ی مادر را

از یاد می‌برند.




گردآوری و نگارش:

#زانا_کوردستانی




منابع

- مجله کلک - شماره‌ی ۳۲

www.adabnameh.blogfa.com

www.harfetaze.com

www.isna.ir

www.imna.ir

و...


حسن فدایی شاعرمدرک تحصیلیمهر ماهشاعر
مردی گمنام عاشق لیلا و رها...
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید