استاد "سالم پوراحمد" شاعر و معلم ایلامی، زادهی دهم اسفند ماه ۱۳۴۳ خورشیدی، در دهلران است.
وی فوق لیسانس تاریخ دارد و بعنوان مدرس دانشگاه و دبیر شاغل در آموزش و پرورش است.
"کهکشان پرچین باغت بود"، و "شور شبهای قلاویزان" نام دو کتاب، منتشر شده از اوست.
همچنین ایشان به همراه "ظاهر سارایی"، ویراستار کتاب "آواهای زاگرس" به نویسندگی "کریم منصوری" است.
همچنین تعدادی از مقالات ایشان در کتاب "نگاه نو"، مجموعه مقالات بررسی تحلیلی شعر فارسی ایلام، گردآوری و تدوین "بهروز سپیدنامه" و "سید مالک صادقیان"، گنجانیده شده است.
◇ نمونهی شعر لری:
(۱)
من و تو ناره، تو اَفتو مه سایه
تو بو اَفتو دِ کوملا صو درایه
یه شو کاشکا بَنی سَر وِ سَر پام
تو خَوْ خَش بَکِنی، مه لایهلایه.
(۲)
ایوارهْی بی، سوارو وِرجِمیسِن
وِ نالهْی برنوئی چی کو کِنیسِن
زمی وِ زیر پاشو بی وِ گَرتی
رَتِن وا اَفتو، پشت کو نشیسِن.
(۳)
پریشونه؛ مِنَیْ شَر میکه زِلْفِت
وِ دَسَ با منه بَر میکه زِلْفِت
گِلییهگِلْ وِ نیتیزهْی سِزِرْگه
منه بیچارِنه خَر میکه زِلْفِت.
(۴)
چَشْ رَشِ پِتْکُل،لیوهْی می غِوْغِوِوُ
دارِ چَمیسهْی سوزِ پُر دِ هلوُ
جِمْ نِزِنِم تا نویی هامْ دِ هوُلِت
بارِ شیوَنِیْ هیسِم هامْ وِ کوُلِت.
◇ نمونهی شعر فارسی:
(۱)
[مغرور]
گوشم از این حرفای گُنده پُره
طرز نگات حوصلهمو میخوره
افادههات عفونتاند و ویروس
خاطرههات باکتریاند و کابوس
چرک غرورت حالمو بههم زد
پیسی گرفته هرکی از تو دم زد
قورت بده اون عصای لعنتیتو
بپوشون اون چهرهی نکبتیتو
راه که میری نکبت ازت میریزه
کثافت و لعنت ازت میریزه
گذشتههاتو یه فلشبک بزن!
به گوشی همسایهها تک بزن!
هرکی تو رو دیده پشیمون شده
کلافه و گیج و پریشون شده
به رُخ نکش کفشای کابوئیتو
دُرُس بذار کلاه شاپوئیتو
حرفای تند و تیزتُ غلاف کن
لامپ چشای مسخرهت رو آف کن
گِل بگیر اون دهان گُندهگوتو
روده درازیای توُ به توُتو
خرطومتو جمع کن عمو، فینیش، Go
پرستیژ و افادههات دیگه No
بالا نیار سگای اونروییتو
خط بزن اون غرور کابوییتو
راستی کلاس گذاشتنات منی چند؟
بورس محل نذاشتنات منی چند؟
تیپ اتو کشیدهتو چن میدی؟
پیپ توتون ندیدهتو چن میدی؟
پاپیونت پروانهها رو پَر داد!
به کفترا ویزای بال و پر داد!
اُدکلونت عطر گلا رو پروند!
قد و قوارهت قد سروُ شکوند!
جمع کن عمو کاسه و کوزههاتو
عقب بکش از خط رؤیا پاتو
چرک غرورت حالمو بههم زد
پیسی گرفته هرکی از تو دم زد.
(۲)
ای شعلهی سوزندهی افتاده به جانم
بعد از تو محال است که من زنده بمانم
عاشق شدم و خیمه زدم در ضربانت
عاشق شدی و ریشه زدی در هیجانم
سردرد شدیدی شده همسایهی دردم
خالی شده از حوصله اعصاب و روانم
اینجا خبر از حال خوش و لذت «می» نیست
داغانم از این روز و شب بینوسانم
نگذار چنین خسته بمیرم، نفسم باش
از روسری خاطرههایت نتکانم.
(۳)
ای وای سرم، سرم، سرم، وای سرم
دیوانه نرو، بایست، من در خطرم
اینها که مرا مچاله کردند کیاند؟
یوسف، پسرم نرو! یوسف، پسرم!
(۴)
کوتاه بیا دل ای دلِ لجبازم
بیقاعده من سفر نمیآغازم
میبینی اگر نمیرود کار از پیش
لو رفته مسیر تازهی پروازم.
(۵)
قُرُق شد شهر و سگها سر رسیدند
پرستوها به پستوها خزیدند
تَتَقْ تَقْتَق، تَتَقْ تَقْتَق، تَتَقْ تَق
مسلسلها جهنم آفریدند.
(۶)
گفت: عشق
گفتم: پرید
خر شد و
خرخرهام را گرفت
سگ شد و
حنجرهام را درید.
(۷)
پاییز؛
پلکهای تو
که میریزند.
گردآوری و نگارش:
#زانا_کوردستانی
سرچشمهها
https://telegram.me/salempourahmad
www.salem-poorahmad.blogfa.com
www.ketabchin.com
و...