زانا کوردستانی
زانا کوردستانی
خواندن ۱ دقیقه·۷ ماه پیش

چند شعر کوتاه از زانا کوردستانی

▪چند شعر کوتاه از زانا کوردستانی



(۱)

آه ای لاجورد کاشی‌های عقیق

ای ذکر شبانه‌های ممتد

بی‌تو، مرتجع‌ام

هیچ آیینی را پایند نی‌ام!.


(۲)

خورشیدام و

بوسیده‌ام

روی ماه صبح را


(۳)

آه ای روشنایی در ظلمت

ماه را

در ایوان کدامین خانه

جا گذاشته‌ای؟!


(۴)

پاریس هم که باشم

بی‌تو،

اکبرآباد سفلی‌ست!

خاکی،

دور دست،

برهوت.


(۵)

میان خاطرات مبهم‌ات

سرگردانم

بیا وُ

سامان بده من آواره را...

(۶)

می‌خواهمت

چنان که می‌خواهدش

خوزستان آب را!


(۷)

پدرم در باغچه‌

درخت سیبی کاشت؛

مادرم هر روز

می‌چید از آن

-- عشق را!


(۸)

مجنون که نشدی

غم پروانه بخوری

ختم به سوختن است

این دیوانگی

عشق نامش نهاده‌اند!


(۹)

لاف عشق می‌زنید

اما

دست شما رو شده است

گرگ هوس هستید و

پوستین بره به تن کرده‌اید!!



(۱۰)

رویاهایم را که می‌بافم

با نگاه به جوراب‌های سوراخم

سقف خیال بر سرم

آوار می‌شود!.


(۱۱)

کار و بارش سکه شد

پیر مرد گور کن

به یمن قدوم کرونا!


(۱۲)

دوران ما

دوران نامه هم نبود

که دلخوش به خبری

و خطی بشویم!



(۱۳)

گلوی احساس،

در فشار است!

زیر هجوم بغض،

آی لیلای من،

دوری از مُسکن دست‌هایت؛

-- شب زده‌ام کرده است.


(۱۴)

برگ‌ریز پاییز و

گلدان شمعدانی در دست

چه سنگدلانه

پیش می‌رود عاشق

بر پیکر فرسوده‌ی درخت!



(۱۵)

آدمک سرافکنده،

هنوز در گوشش وز وز می‌کرد

حرف‌های آدمی را،

--: "تو قلب نداری"!


#زانا_کوردستانی

مردی گمنام عاشق لیلا و رها...
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید