(:Whisper
(:Whisper
خواندن ۴ دقیقه·۴ سال پیش

من پناهنده نیستم!

البته این پوستر رو خودم زدم برای کتاب:))))
البته این پوستر رو خودم زدم برای کتاب:))))

و حالا!
خلاصه یک رمان فوق جذاب!

داستان زندگینامه یک دختر فلسطینی به نام "رقیه" است که به همراه خوانواده اش ساکن روستای "طنطوره" است . با شروع جنگ فلسطین و اسرائیل ، مشکلات آنها شروع شد . کم کم مردم از روستاهای اشغال شده ، به روستای آنها می آمدند . رقیه در نوجوانی با پسر عمویش ازدواج کرد و بخاطر جنگ ، مجبور به مهاجرت به اردوگاهی در حاشیه مرز لبنان شد . پدر و دو برادرش ، حسن و صادق ، در جنگ در روستا کشته شده بودند به همین خاطر بالاخره روزی مادرش از این غصه فوت کرد . او در لبنان به همراه همسر و سه فرزندش در یک اردوگاه زندگی می کردند و گاها از طرف اقوامشان که در شهرها یا کشور های دیگر زندگی می کردند خبرها را بدست می آوردند . وقتی که پسرهایش بزرگتر شدند همه به گرو های مبارزاتی پیوستند و در تظاهراتها شرکت کردند . پسر اول و دوم ازدواج کردند و به کشور های دیگر رفتند ، اما آنجا هم دست از مبارزه برنداشتند . در طی یک اتفاق ، آنها دختر کوچکی را هم به فرزندی پذیرفتند . شوهر رقیه در بیمارستان پزشک بود که در طی یک حادثه مفقود شد و پسر کوچکش مجبور به سفر به یک کشور دیگر شد ، آن زمان بود که رقیه بالاخره به این نتیجه رسید که به حرف پسر بزرگش گوش دهد و پیش آنها به یک شهر دیگر برود و ...


جلد کتاب
جلد کتاب

حالا نظر خودم

من کلا به خواندن زندگینامه علاقه مندم ، چه زندگینامه شهدا و چه دیگران . البته در صورتی که خیلی طولانی نباشد! اما این کتاب طولانی بود! و من بخاطر دلایلی برای خواندن وقت کم آوردم . معمولا در چنین شرایطی ، چند صفحه را رد می کنم تا کتاب زودتر تمام شود ، اما هنگام خواندن این کتاب ، نمی توانستم! رد کردن حتی چند خط از این کتاب مثل این بود که در هنگام دیدن جذاب ترین فیلم جهان ، بیست دقیقه چشم ها و گوش هایت را بگیری! واقعا مثل عذاب بود! کتاب سراسر شادی نبود اما غم ها و تلخی هایش ، فقط موجب آگاهی بیشتر می شد . تازه با درک این غمها ، ما حتی یک هزارم فلسطینی ها هم این فجایع را درک نخواهیم کرد! اما حداقل بی اطلاع هم نمی مانیم! دانستن اینکه حتی در پناهندگی هم به فلسطینی ها ظلم بسیاری می شده است ، برای ما لازم است .

یکی از جالب ترین خصوصیت های اخلاقی فلسطینی ها صبر و تحملشان است . من اگر یکی از هزاران مشکل آنها را هم داشتم ، حتما تا الان خودکشی کرده بودم! اما در آنجا حتی کودکان هم روحیه ای خوب و قوی دارند . خلاصه این کتاب جزو معدود کتاب هایی بود که با وجود طولانی بودنش ، هنگام خواندن ، حتی یک لحظه هم احساس کسل بودن نکردم ، و اگر فرصت بود ، حتما تا آخر کتاب را یک روزه و یکجا خوانده بودم! با وجود شخصیت های بسیار زیاد ، توصیف شخصیت ها بسیار خوب بود . مثلا اینکه گفته بود " هر زنی در اردوگاه ، درخت خودش را دارد . " و اینکه همه بیش تر از همه راجع به درخت حیاطشان در روستا صحبت می کردند و اینکه کلید خانه هایشان در روستا همیشه به گردنشان آویزان است ، به امید روزی که برگردند و در هارا باز کنند ، برایم بسیار جالب بود . نویسنده توانسته بود با نوشتن این کتاب ، برای کسی که مثل من ، هیچ اطلااتی درباره ی فلسطین ندارد ، فرهنگ ، آداب معاشرت ، ادیان و فرقه ها ، روحیه مردم و ... را بصورت کامل ، طوری بازکند ، که از بعداز خواندن این کتاب ، در بحث ها ، درباه ی فلسطین ، حداقل حرفی برای گفتن داشته باشم! فقط به نظر من خلاصه ای که پشت کتاب نوشته شده بود ، اصلا اصلا اصلا نمی توانست عمق جذابیت داستان را که هیچ ، حتی موضوع داستان را هم برساند! بنابراین امیدوارم کسی با خواندن پشت جلد کتاب ، از خرید و خواندن کتاب ، پشیمان نشود!

خواندن این کتاب را به همه ، چه هم سن و سالانم و چه بزرگسال ها ، چه کسانی که داستان جذاب می خواهند ، چه کسانی که شور و هیجان می خواهند ، و چه کسانی که با خواندن کتاب ، دنبال افزایش آگاهی شان هستند ، به شدت توصیه می کنم !!!


به مناسبت اوضاع الان فلسطین و غزه...

ریویو نویسیمرور کتابفلسطین
!Heaven in hiding
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید