کیوان زربین
کیوان زربین
خواندن ۵ دقیقه·۲ سال پیش

من هم یکی از شما هستم

سال 88 دانشجو بودم و شور و هیجان انتخابات در من غوغا میکرد. دستبند سبز می پوشیدم و هر روز به ستاد انتخاباتی سر میزدم. هر روز در سالن کنفرانس مهمان می آمد و بحث های سیاسی حسابی داغ بود.

شبها در اتاق تلویزیون خوابگاه به تماشای مناظرات انتخابات می نشستیم. هر کدام طرفدار یکی از کاندیداها بودیم. با هر حرفی و جوابی به خشم و وجد می آمدیم.

آن روزها حس می کردم از همیشه به آینده بهتر نزدیکتر هستم. هر کسی که با دیدگاهم مخالف بود "آدم" حساب نمیکردم. نفرت از طرف مقابل سراسر وجودم را فرا گرفته بود. فقط منتظر بودم نتیجه انتخابات بیاید و در جشن پیروزی پوزه "دشمن" را به خاک بمالم.

رایم را به صندوق انداختم ولی روز بعد نتیجه چیزی دیگری از آب درآمد. اصلا باور نمیکردم همه ی آن رویاهایی که در این چند ماه در سر پرورانده بودم نقش آب شده است.

فیس بوک که آن زمان فیلتر نبود پر شد از اخباری که نتیجه انتخابات را "تقلب" می خواند و من را دعوت می کرد بپرسم "رای من کو؟". عکس رای های باطله که در اطراف شهر رها شده را نشان مان میدادند یا با ریاضی و آمار میگفتن نتایج انتخابات مصنوعی است، مهندسی شده و رفتار یک انتخابات سالم را ندارد.

پر از خشم و نفرت بودیم. اعتراضات در محیط دانشگاه شروع شد. در محوطه دانشگاه راه پیمایی کردیم و جمعی از استادان و مسئولین دانشگاه هم به ما پیوستند.

شب های امتحان بود اما ما قرار بود امتحان بزرگتری را پاس کنیم. نیروهای امنیتی اطراف خوابگاه را محاصره کرده بودند و دانشجویان از این طرف دیوار شعار سر میدادند. این صحنه ها برای من چیزی مثل یک "حماسه" بود.

چند روز بعد به دفتر کمیته انضباطی دانشگاه فراخوانده شدم. دیدار حضوری با کسی که تمام دوران حضورم در دانشگاه منفورترین چهره بود برایم عذاب آور بود اما آرامشم را جمع کردم و وارد اتاق شدم.بدون اینکه اشاره ای به حضور من در اعتراض ها کند به من توصیه هایی کرد که تا به امروز در خاطرم هست. گفت خیلی ها این روزها فریب بازی های سیاسی را خورده اند و با احساساتشان بازی شده. بدون اینکه خودشان بداند آلت دست سیاست مدارانی شده اند که از هزینه کردن جان و مال دیگران برای پیش برد اهداف خودشان شرم نمی کنند...

همه این صحبتها را در ذهنم مسخره میکردم. نفی می کردم و به آن کنایه میزدم. اما در زبان می گفتم: "بله درسته و شما راست می گویید. حق با شماست و... "

اوضاع آرام شد. امتحانات را دادیم. به تعطیلات تابستان رفتیم. سال بعد هم فارغ التحصیل شدم. سالها گذشت و هیچ حسی در من عوض نشد.

خشم آن روزها بارها تکرار شد. آبان 98، هواپیمای اکراینی و ...



یک روز صبح بهاری از خواب بیدار شدم و دیدم که دیگر از آن حس نفرت خبری نیست. یک جایی در این دالان 15 ساله سکه اش را گم کرده بودم. دیگر جایی که در آن زندگی می کنم برایم "جبر جغرافیا" نبود. وطنم را با تمام بدی ها و خوبی هایش پذیرفته بودم. من که سالها در رویای مهاجرت کردن بودم ناگهان هیچ جا بهتر و امن تر و زیباتر از وطنم نبود.


تنها چیزی که من عوض کردم "رسانه" بود. سال گذشته به خانه جدیدی نقل مکان کردم و در این جابجایی تصمیم گرفتم ابزار ماهواره را دور بیاندازم. در طول روز به کارهایم می پرداختم و شبها به خواندن کتاب، سرگرمی با خانواده و دوستان یا تماشای فیلم میگذشت.

اخبار را به صورت ضمنی فقط از طریق چند سایت خارجی و یک خبرگزاری داخلی دنبال می کردم. تیتر اخبار را می خواندم و اگر موضوعی به نظرم مهم بود متنش را تند خوانی می کردم.

گاهی یک هفته میشد که هیچ سایت خبری را نخوانده باشم. چون در مدت کرونا دورکار بودم از طرف همکاران هم خبری به من منتقل نمی شد.

در این مدت سعی کردم مسائل را عمیقتر دنبال کنم و بجای تیتر اخبار به عمق ماجرا بپردازم. تاریخ را فقط از دریچه "تونل زمان" نبینم.

جنگ اکراین نگاه من به اروپا و آمریکا را تغییر داد. من که هر شب به تماشای برنامه های شبانه جیمی فالون، جیمی کیمل مینشستم و از مزه ریختن ها کونان خوشم می آمد دیگر آن زرق و برق و استاندارد دوگانه غربی را دوست نداشتم.

دوری از رسانه های غربی باعث شد فقط نیمه خالی لیوان را نبیبنم. در گذشته ای که سالهاست سپری شده باقی نمانم. با آن چیزی که دارم زندگی و فردای خودم را بسازم. تصور من از موفقیت و شکست، داشتن و نداشتن، خوشی و ناخوشی، چیزی نباشد که از طرف رسانه به من دیکته میشود. به درون خودم رجوع کردم و تصویر بزرگتر را دیدم.

واقعیت این است که رسانه خیلی بیشتر از چیزی که تصورش را می کنید در زندگی شما نقش دارد. منکه سالها در هر جمعی منتقد اول سیستم بودم امروز باعث تعجب دوستانم هستم.

اگر شما در شبکه اجتماعی "چرا اعدام خوب است" را جستجو کنید هزاران کلیپ و محتوی می بینید که این نظر و ایده شما را تایید می کند. اما اگر جستجو کنید "چرا اعدام بد است" می بینید که باز هم تایید میشود.

ما همان چیزی را می یابیم که به دنبالش هستیم. اگر میخواهید فقط بدی ها و ایرادات کشوری که در آن زندگی می کنید پیدا کنید فقط همان را می بینید و خوبی هایش را نادیده میگیرید.اگر هم از طرفداران آن باشید خوبی هایش را می بینید و بدی هایش را زیر فرش جارو می کنید.

واقعیت این است که رسانه های آن ور آبی صدها سال است که تجربه به دست آورده اند و مهارت بالایی در جذب مخاطب و فریب آن دارند. آنها ایده هایشان را در شخصیت های داستانی یا پشت متن یک خبر پنهان می کنند. ما ابزار فیلم و سینما نداریم. باید پای صحبت گفتگو های خسته کننده آخر شب بنشینیم!

  • اول اینکه همین امروز تماشا کردن اخبار را کنار بگذارید و متن آن را بخوانید.
  • دوم اینکه به هر خبری که می شنوید از سوی دیگر هم نگاه کنید.
  • وکیل مدافع "شیطان" باشید و خلاف ایده و نظر خودتان هم فکر کنید

بعد در مورد یک موضوع جانبداری کنید.




فضای مجازیفیس بوکرسانهسواد رسانهاکراین
در جستجوی حقیقت
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید