بیایید قضیهی خلق اثر هنری و سینمایی و بحثهای روشنفکری رو کنار بذاریم و راست و حسینی به این سوال جواب بدیم: آیا توی فیلم هامون، حمید هامون یک آدم متعارف و نرمال بود؟!
اون سکانس معروف فیلم رو به یاد بیارید. جایی که حمید توی دادگاه هوار میزنه: «این زن سهم منه، حق منه، عشق منه، من طلاق نمیدم!» بگذریم از این که توی همین دیالوگ، چه لایههای عمیقی از مردسالاری پنهان شده و چطور مرد خودش رو مالک زن میدونه؛ اما، با اینحال، یک چیز دیگهای به اسم قانون هم پشت و پناه حمید هامونه! قانون، این جسارت رو به حمید هامون داده که بیواهمه فریاد بزنه و بگه مهشید رو طلاق نمیدم. حالا این وسط مهشید چه کاری از دستش بر میاد؟
مهشید حق طلاق نداره، پس مجبوره بساط «عسر و حرج» رو پهن کنه. توی اپیزود هفتم پادکست دفیله توضیح دادیم که اگه زن ثابت کنه زندگی با شوهرش سخت و غیرقابل تحمل شده میتونه به دادگاه خانواده دادخواست طلاق به استناد عسر و حرج بده. موارد عسر و حرج میتونه خیلی چیزا باشه: مثل اعتیاد شدید، فساد اخلاقی، کتک زدن و... البته دادگاهها به سختی به استناد عسر و حرج طلاق میدن! مهشید میتونست مدعی بیماری روانی بشه! اما آیا حمید بیماری روانی داشت؟
به یاد بیاریم: آدمی که غرق در فلسفهی وجودی و رها شدن از خویشتنِ خویش شده، آدمی که تفنگ دستش میگیره و به سمت همسرش شلیک میکنه، آدمی که توی آزمایشگاه اونقدر خون از دست میده که تا آستانه مرگ میره، آدمی که ته فیلم به دریا میزنه و به نوعی خودکشی میکنه! آیا به همچین آدمی میشه گفت نرمال؟ اونم کسی که شغل مشخصی نداره و خرج زن و بچهاش رو هم درست و حسابی نمیتونه بده.
اگر مهشید، به استناد عسر و حرج (عدم تعادل روانی) درخواست طلاق بده، نباید انتظار حتمی داشته باشه که دادگاه طلاقش بده! چون، ممکنه قاضی بگه این دلایل، کافی نیست و هنوز میشه با هامون زیر یک سقف بود. حالا، باز برگردیم به سوال اول، آیا به نظر شما حمید هامون، آدم نرمالی بود؟!