دوشنبه ها یکی از شلوغ ترین روزهای من است پس تصمیم گرفتم این روزو انتخاب کنم برای نوشتن این پست قرار است از صبح تا شب شلوغ ترین روزمو براتون شرح بدم زندگی من چجوریه و یکم بیشتر با شخصیت من آشنا بشید
من صبح ساعت 6 و خورده ای بیدار میشم تا 7:50 دقیقه دم سرویس باشم وقتی بیدار میشم لباس های مسخره مدرسه (که فقط پیراهن مسخره ش اندازه یک کت و شلوار قیمت داره ) که نه جنس داره نه زیبایی شبیه لباس های زندانه البته! مدرسه ما هم شبیه زندانه همه جاش میله داره از درب ورودی گرفته تا مرزهای زمین چمن (امیدوارم یکی از معاونا یا معلمای مدرسه مون این متنو نبینه!) میپوشم البته نه همون اول قبلش میروم به سرویس بهداشتی و بعد صبحونه میخورم و لقمه ور میدارم و غذایی که مادرم برای وقت ناهار درست کرده میگیرم (واقعا فکر کردید در مدرسه ما سالن ناهار خوری یا وقت ناهار وجود داره؟ مگه آمریکاست! ) تو مدرسه ما یه گرمخونه هست که اونجا ظرف های غذا رو میدیم گرم کنن البته ساندویچ و سیب زمینی سرخ کرده هم میفروشه و وقتی از زیر قرآن رد میشم و میرم بیرون کفشی که جان خودش قرار بود کفش فقط فقط مخصوص مهمونی باشه و میپوشم و هرروز با همون میرم سمت مینی ون?
ون تقریبا 3 ساختمون با خونه ما فاصله داره و تا اونجا رو باید پیاده برم اگه به ون سرویس نرسم باید پیاده برم
سوار ون میشم و تا دم مدرسه دوره دوم مارو پیاده میکنه که چند قدمیش میشه مدرسه دوره اول که میرم اونجا البته ناگفته نماند من نهمم و سال دیگه میرم دوره دوم بعد اینکه به مدرسه میرسم به چندتا از دوستام سلام میکنم و روی پله ها میشینم
مدرسه ما به این شکله :
البته این موقع بعد از ظهر و برگشتنه الحمدالله فردا ساعت 11 تعطیل میشیم و درحالت عادی تعطیلیمون ساعت 2 بعد از ظهره! خیلی سخته! برای همین ناهار میبرم با خودم
خب یک لحظه صبر کنید تا برنامه دوشنبه رو نگاهی بندازم
زنگ اول ما ادبیات داشتیم یک معلم بسیار کار درستی داریم که یکم سخت گیره ولی درس هاش فقط ادبیات نیست درس زندگی میده و پندها و اندرزهای زیبا میده وقتی وارد کلاس ما میشید شعار های مختلفی هست از (زن زندگی آزادی و رضا (اونها یه شاه هم جلوش میزارن) روحت شاد گرفته تا لبیک یا خامنه ای و سرود جمهوری اسلامی ایران) ولی سیاسی ترین جو و کلاس 9.4 داره اما در همه کلاس ها تعداد طرفدارهای جمهوری اسلامی بیشتره
زنگ دوم ریاضی داشتیم حس اینکه تکالیف ریاضی و نوشته باشی و استاد بگه دستت درد نکنه و کسی بهت گیر نده خیلی حس خوبیه که سال قبل کمتر وقتی بود که تجربه ش میکردم!! سره زنگ ریاضی یکدفعه ای خوابم گرفت که استاد بلند فامیلیم صدا کرد و به طور عجیبی پریدم و فکر کنم سکته ناقصو زدم :))))
و کلا سره کلاس زیاد خوابم میبره!
زنگ سوم هم کاروفناوری داشتیم که استاد انتظار زیادی داشت اما خب بخاطر ننوشتن یا ناقص بودن تکالیف اکثر کلاس 0 و بیشترین نمره کلاس ما(که اونها کامل نوشته بودن اما نه اونجوری که استاد میخواست) 0.5 یا 1 از 5 نمره شد چه نمرات عالی!?
زنگ چهارم که میشد زنگ آخر ما علوم تجربی داشتیم قرار بود استاد اون روز امتحان بگیره اما چون تعداد کم بود نگرفت و بچه ها خیلی هاشون مریض شده بودن و سرفه میکردن که استاد پیشنهاد هایی برای مقابله با بیماری و مطرح کرد
نمیدونم دبیرستان هستید و بودید یا نه اما هر درسی در دبیرستان یک معلم داره
توی راه که داشتم میرفتم با یکی از دوستام رفتم به پارک ملت و یکی دیگه از دوستام رفت و گفت مثلا با یکی قرار داره ولی!منکه میدونم سینگله!?
یکی از رفقام بخاطر فشار و استرس زیادی که بهش وارد شده بود یک سیگار خرید و میگفت میخواد بکشه و من حدود 40 دقیقه باهاش حرف زدم که این کار درست نیست
توی راه به این برخوردم و جالب بود:
یک برعنداز اندازه پرینت یک کاغذ هزینه کرده و حداقل یک ربع برای درست کردن این یک تیکه کاغذ وقت گذاشته و نوشته : بی طرف بی شرف است
و در نهایت یک ارزشی بالاش نوشته ارزشی باش ??
اما چه بسا بعضی از رفیق های صمیمی ویرگولی من قیافه منو دیدن و حتی ارگ زدنمو اما ممکنه خیلیها هم ندیده باشن!خب قیافه پشت ماسکم به این شکله:
بخاطر اینکه گیر دادن باید همه موهاتونو کوتاه کنید موهای من به این شکل درآمده :/
ولی همینم خوبه موی خیلیا تو مدرسه رو انگار اکبر چمن زن زده ?? ولی من میرم آمل (َشهر خودمون شهری در مازندران ) اونجا پیش یه آرایشگر حرفه ای اون برام کوتاه میکنه?
البته بگم اون 60 هزار تومن میگیره! ولی اکبر چمن زن مورو کوتاه کنه ارزون تر در میاد ولی کیفیت میشه مثل موهای رفیقم :))))
قد من به نسبت همکلاسی هام یکم بلندتره من وقتی دبستان بودم نسبت به همکلاسی هام یکم کوتاه تر بودم
بعد اینکه رفیقم رفت به سمت BRT من باهاش خداحافظی کردم و رفتم تو راه برگشت یک خانومی به من گفتش مترو از کدوم سمته؟ گفتم BRT های اینجا به سمت مترو نمیره اما جلوی فلان جا ایستگاه اتوبوس هست میره مترو و گفت : کجا هست؟ گفتم : منم همون وری میرم
اما نمیدونم یدفعه ای چی شد که اول راه پیچوند شاید به من حس بدی پیدا کرد رفت?
خدایی بچه پاک تر و بهتر از من دیدید خدایی اونم تو مقطع دبیرستان ؟?
البته البته یک نکته برای دوستانی از جمله دیاکو عزیز اون خانم سنش از من خیلی بیشتر بود تقریبا 40 سالش بود آره گفتم اطلاع رسانی کرده باشم
و بعد تکی به سمت خانه روانه شدم از اونجایی که بنده به خودرو علاقه شدیدی دارم یک عکس زیبا شکار کردم از دو ماشین که توسط صاحبانشان اسپرت شده بودند
توی راه مادرم بهم زنگ زد که ساعت 4 برو کلاس ریاضی و بعد اون هم مستقیم برو کلاس ارگ من به قدری سرگرم چت با رفیقم شدم که ساعت از دستم در رفت و سریع ناهارو خوردم و رفتم کلاس ریاضی اونجا یکی از رفقا عضو سارالله(همسن بنده) داشت از دور یک عملیات و مدیریت میکرد تعقیب و گریز یک دزده و میخوان که دزدرو بگیرن اوایل کلاس معلم کلاس ریاضی گوشیو ازش گرفت و اون با یه لحن شوخی مانندی گفت : اگر اون بمیره خونش پای شماستا
بعد اواخر کلاس با گوشی یکی از رفقای من که اون هم شمارشو داشت بهش زنگ زد و وقتی شنید که میگه شماره مورد نظر در شبکه موجود نمیباشد گفت : انا الله و انا علیه راجعون
و همگی برایش یک فاتحه خوندیم هرچند احتمالا زندست و اون لحظه داشته نماز میخونده :))
و معلم ریاضی یک تکلیف سنگین به ما داد و گفت: اگر ننویسید دیگه کلاس برگزار نمیکنم
و بعد اون رفتم به خونه و دیدم رفیقم فیلم فرستاده که سیگاره رو میندازه پایین و لهش میکنه وگفت : نمیکشم
و بلاخره به این موضوع پی برد البته فقط من نبودم از اونجایی که میدونستم امروز سرم شلوغه به یکی از رفیقام که رفیق رفیقمم هست این موضوع رو گفتم و مطمئنن اونم باهاش صحبت کرده
و بعد اون به سمت کلاس پیانو روانه شدم و دیر هم رسیدم اما خب بلاخره امروز درس جدیدو گرفتم و میخوام که الان اونو تمرین کنم توی راه از این عکس گرفتم (البته تو راه اومدن به کلاس) :
این پیکاپ غول پیکر جک T8 دقیقا دو برابر یک ایکس 33 هست هیکل بزرگ در کنار ارتفاع زیاد حس سواری یک کامیون میده اما خواهشندم با این ماشین لایی نکشید توی اتوبان یکی با همین ماشین لایی کشید
موقع برگشت دیدم پدر با ماشین اومده دنبالم و سورپرایز شدم و رفتیم تا خونه
و بعد از یکم چت دوباره با رفیقم لپ تاپ را باز کرده و به ویرگول آمدم خداروشکر پاسخ یا کامنت منفی نبود و از یک سری پاسخ ها خوشحال هم شدم :)
الان میرم شام بخورم و اگر امشب اتفاق خاصی افتاد متن رو ویرایش میکنم
امیدوارم یکم باهام آشنا شده باشید
تا درودی دیگر بدرود
ALI NN/
2 آبان 1401
24 OCTOBRE 2022