ویرگول
ورودثبت نام
رضا فرسادپور
رضا فرسادپور
خواندن ۱۱ دقیقه·۳ سال پیش

فصل اول کتاب تجسم هدفگرا

شکل‌گیری خواسته‌‌‌ها و اهمیتِ داشتنِ هدف

خواسته‌‌‌ها چگونه شکل می‌گیرند؟

خواسته‌‌‌ها در وجود ما، به طور کاملاً طبیعی شکل می‌گیرند. اما مسئله اصلی و حائز اهمیت، فرآیند رسیدن به این خواسته‌‌‌ها است. ما معمولاً به‌طور طبیعی می‌توانیم به خواسته‌های خود فکر کنیم. اما اگر این امر به سختی اتفاق می‌اُفتد و یا احساس خوبی در ما شکل نمی‌گیرد، به‌معنای وجود گره‌های ذهنی درباره آن مسئله است.

خواسته‌‌‌های ما از طریق تضاد‌‌ها و مسائل ناخواسته‌ای که در زندگی با آن‌‌‌ها روبرو هستیم، در ما شکل می‌گیرند. برای مثال وقتی که هوا گرم است خواهان آن هستیم که هوا خنک باشد و این به شکل یک خواسته در ما ایجاد می‌شود. یا وقتی که می‌خواهیم آزادانه به مسافرت برویم و ماشین شخصی برای خود نداریم، این خواسته در ما شکل می‌گیرد که ماشین خریداری کنیم.

اما همیشه فاصله‌ای میان ایجاد خواسته‌‌‌ها و رسیدن به آن خواسته‌‌‌ها وجود دارد. زمانی ما به خواسته‌‌‌های خود می‌رسیم، که بتوانیم فاصله‌ی زمانی فرایند تحقق آن را با احساس خوبی طی کنیم. احساس خوبی که حاصل از اطمینان از رسیدن به هدف است. یعنی جنسی از ایمان راستین که نتیجه‌اش، احساس آرامش در عمق وجود ما است.

تا زمانی که ما احساس کمبود و اضطرار تحقق خواسته‌‌‌های خود را داریم و حرص می‌زنیم، این شرایط در ما، احساس خوبی را برانگیخته نمی‌کند، و باعث مخدوش شدن فرکانس‌‌‌های هم جهت با خواسته‌‌‌های ما می‌شود.

این مخدوش شدن را این‌گونه تفسیر کنید که، وقتی در شرایط حرص و اضطرار و کمبود نسبت به خواسته‌ی خود قرار می‌گیرید، گویی به کائنات می‌گویید، من خواهان چیزی هستم که در حال حاضر کمبودش را در زندگی‌ام احساس می‌کنم، و این احساس، به طور ذاتی، و منطقی، به نظر کائنات کمبود بیشتر تفسیر می‌شود و این فرکانس، هیچ‌گاه هم‌جهت با برآورده شدن آن خواسته نمی‌شود. به آن معنا که هیچ فردی با احساس بد به خواسته‌‌‌های خود نمی‌رسد.

این جمله را همواره به خاطر داشته باشید: با رسیدن به خواسته‌‌‌ها به احساس بهتر نمی‌رسیم، بلکه با احساس درونی خوب و بهتر به خواسته‌‌‌ها می‌رسیم. پس برای خلق خواسته‌‌‌ها تنها کاری که نیاز است که از طرف ما انجام شود، این است که فقط و فقط احساس خوبی را نسبت به خواسته‌‌‌های خود در وجودمان ایجاد کنیم و اگر باور‌‌‌های مخربی در وجود ما است آن‌‌‌ها را با تلاش ذهنی و تکنیک‌‌‌هایی که در این کتاب گفته می‌شود اصلاح کنیم تا فرایند رسیدن به خواسته‌‌‌ها امری بدیهی و طبیعی باشد که نتیجه آن احساس خوب است.

هدف از نگارش این کتاب، دقیقاً همین موضوع است که گام به گام با نظام خلق خواسته‌‌‌ها به طور بدیهی و طبیعی آشنا می‌شویم و در مسیر خلق خواسته‌‌‌ها “به طور آگاهانه” قدم برمی‌داریم.

در مسیر مطالعه این کتاب، برای درک بهتر اصلِ قانونِ تجلی خواسته‌‌‌ها، بار‌‌ها و بار‌‌ها از جهات مختلف با ذکر مثال‌‌‌های مختلف، سعی شده معنا و مفهوم درستی از قانون اصلی کائنات منتقل بشود. به یاد داشته باشید که فقط یک قانون اصلی وجود دارد که هیچ‌گاه تغییری در آن نیست و همیشه نتیجه‌ی یکسانی را برای ما رقم می‌زند. دقیقاً مانند اعمال ریاضیاتی که همواره جواب یکسانی دارند است، و همواره در حال کمک به ما در مسیر تجلی خواسته‌‌‌ها در زندگی ما هستند و فقط باید به اصل این قانون مسلط شویم و از آن استفاده کنیم.

ما در دنیایی زندگی می‌کنیم که همواره و به طور همیشگی، آرزو‌‌ها و خواسته‌‌‌های بسیار زیادی در حال شکل‌گیری است و هر فرد، خواسته‌‌‌های متفاوتی دارد. از این رو باید این مورد را بدانیم که آن خواسته‌‌‌ها از کجا نشأت می‌گیرند و چطور تحقق میابند، تا بتوانیم به مکانیسم خلق خواسته‌‌‌ها پی ببریم و در راه تحقق آن‌‌‌ها قدم‌‌‌های درستی برداریم.

قانون زیبای وضوح از طریق تضاد

خواسته‌‌‌ها در ما به طور خودکار با برخورد به تضاد‌‌‌های زندگی، در ما ایجاد می‌شود. در این مرحله، نباید وسواس و شک به خرج داد که آیا این خواسته، خواسته‌ی حقیقی من است یا خیر. مسیر رسیدن به هر خواسته‌ای، از تجربیات و اتفاقات آموزنده‌ای می‌گذرند که در دل خود موهبتی دارند به نام وضوح خواسته‌‌‌ها، که باید این موهبت را درک کرد و برای ادامه راه از آن استفاده کرد. مطمئن باشید به مرور، به وضوحِ خواسته‌ی حقیقی خود خواهید رسید. پس فقط باید حرکت کنیم و هیچگاه ساکن نباشیم.

از آنجایی که شناخت اهداف و خواسته‌‌‌ها، از شناخت کامل درون خود ما منشأ می‌شود، باید در گام اول خودمان را دقیق بشناسیم و بعد خواسته‌‌‌های ما، مطابق با شناختی که از خودمان داریم، و ارزش‌‌‌های درونی ما، به خودی خود شکل می‌گیرد. پس نباید نگران این موضوع باشیم.

برای مثال: اگر من موزیسین باشم، و خود را در این جایگاه ببینم که من یک موزیسین هستم، به احتمال زیاد تمام خواسته‌‌‌‌های من حول همین موضوع خواهند بود. این نیست که حتماً شناگر خوبی هم باشم و بتوانم در مسابقات المپیک مقام بیاورم.

همچنین، فردی که خود را ورزشکار حرفه‌ای می‌داند و درون خود را می‌شناسد و اهداف خود را بر پایه این شناخت قرار می‌دهد، خواسته‌‌‌ها، به طور خاص، برای این فرد، در حوزه فعالیت وی، به طور خودکار شکل میگید و اهداف این فرد کاملاً مشخص می‌شوند.

داشتن هدف و خواسته برای فردی که شناخت خوبی از خود و تمایلات خود ندارد، کمی دشوار است.

پس در گام اول باید بدانیم در کجا قرار داریم، و از درون خود و علائق خود شناخت کافی داشته باشیم، و همچنین اهداف خود را بر پایه علائق خود

اهمیتِ داشتنِ هدف

باید بدانید که صرف هدف داشتن، به زندگی معنا و مفهوم و سرزندگی می‌دهد و لزوم “هدف داشتن”، بسیار بیشتر از خود “هدف” است. یعنی من باید همیشه در زندگی خود هدفی را دنبال کنم، تا به سکون و روزمرگی و رخوَت دچار نشوم.

زندگی مثل دوچرخه است. برای تعادل، باید حرکت کنی، و فرمان هم دست توست.

در گام اول باید بدانیم در کجا قرار داریم و به کجا می‌خواهیم برویم و همیشه در حرکت باشیم. باید هدفمان برایمان چالش‌برانگیز و پر از حل کردن مسائل و یادگیری و حرکت در مسیرِ رسیدن به اهداف باشد. و همین‌طور بدانیم که هیچ‌گاه این روند نمی‌تواند متوقف بشود.

باید همواره در حرکت باشیم و همیشه نسخه‌ای بهتر از خودمان بسازیم که لایق بهترین‌‌‌ها است. و این روند ایجاد شایستگی‌هاست و “بدانیم به افراد شایسته به‌طور طبیعی همه چیز هدیه می‌شود”.

بدانیم که با مشتی بسته نمی‌توانیم هدیه‌ای دریافت کنیم، اما وقتی دستانمان را باز نگه داریم، آن‌وقت آن هدیه را طلب کرده‌ایم. و این باز کردن دست، استعاره‌ای از ایجاد شایستگی در وجودمان است.

کسانی که عاشق واقعی رسیدن به اهدافشان نباشند، راه به جایی نمی‌برند. باید عاشق به معنای واقعی باشیم، تا از مسیر رسیدن به اهداف نیز لذت ببریم. باید آن‌قدر رسیدن به هدف برایتان اهمیت داشته باشد که به طور روزانه، تمام فکر و ذکرتان، حول همان هدف باشد. این تنها راه رسیدن به هر هدفی است. وقتی با احساس خوب، ذهنمان را درگیر عملی کردن هدف می‌کنیم، ایده‌‌‌های جالبی برای حل مسائل در مسیر رسیدن به آن هدف، به ذهنمان می‌رسد. هر روز حتی یک قدم هم که شده یک عمل کوچک هم که شده برای هدفت انجام بده.

نگاه جدید به فلسفه بنیادی زندگی

با ایجاد نگاهی جدید به فلسفه بنیادی زندگی، می‌تواند به زندگی ما معنا و مفهوم پرمعناتری هدیه کند. زمانی که درک می‌کنیم زندگی چیزی جز تجربه وجودی خودمان نیست و به خاطر رسالتی به این دنیا آمده‌ایم و در تجربه این مسیر، قرار است یاد بگیریم، رشد کنیم، با چالش‌‌‌ها روبرو بشویم، و بدانیم که ارزش واقعی وجودی ما در این مسیر، در توانایی روبرویی با تمام چالش‌‌‌ها و حل کردن مسائل در طول مسیر، و بالا بردن عیار وجودی خود، تعیین می‌شود.

پس انتخاب کن که “ارزش و شایستگی تو”باید چگونه باشد.

یافتن دلیل محکم برای خواسته‌‌‌ها

یافتن دلیلی محکم و قانع‌کننده و کاملاً منطقی، برای آن خواسته‌هایی که اشتیاق سوزانی به آن‌ها داریم، تقریباً ۹۰ درصد تجسم را برای ما راحت‌تر می‌کند. ما انسان‌‌‌ها برای کار‌‌هایی که برای آن دلیل انجام کافی داریم، به شدت فعال و پُرکار و مُشتاق می‌شویم و می‌توانیم تمام فکر و ذهن خود را برای آن متمرکز کنیم.

در مقابل برای کار‌‌هایی که دلیل محکمی برای آن در ذهن ما نیست، مرتب تعلل می‌کنیم و اولویتِ کار‌‌های دیگر و حتی کم ارزش‌تر که نتایج بزرگی هم دربر ندارد، برای ما اهمیت بالاتری پیدا می‌کنند. پس یکی از دلایلی که نمی‌توانیم تجسم قویی داشته باشیم، به این دلیل نیست که توانایی آن را نداریم، بلکه دلیلش این است که برای آن اهمیت و اولویت و اشتیاق چندانی نداریم. پس همواره به دنبال دلایل محکم و اشتیاق برانگیز، برای رسیدن به خواسته‌هایت باش.

مشکل اساسی در هدف‌گذاری

باید بدانیم هدف‌گذاریبا چشم‌انداز بسیار متفاوت است.

ما به طور طبیعی، برای زندگی خوب داشتن و حرکت و پیشرفت نیازمند چشم اندازی از آینده هستیم و باید بخواهیم به یک زندگی ایده‌آل و پربار و سرشار ثروت در آینده برسیم و از هر نظر موفق باشیم. هر فرد با توجه به علائق و خواسته‌‌‌ها و شناخت شخصیتی که از خود دارد، می‌تواند چشم انداز‌‌‌های متفاوتی داشته باشد.

مشکل اساسی در هدف‌گذاری، این است که خیلی از افراد، هدفگذاری و چشم‌انداز را اشتباه تفسیر می‌کنند. برای مثال، آن چشم انداز بلند مدتی که خیلی فاصله‌ی فرکانسی با آن دارند را انتخاب می‌کنند. و از آنجا که از نظر فرکانسی و شایستگی (داشتن مهارت و ابزار و باور مناسب)، نمی‌توانند تصور درستی از آن آرزو و خواسته و آن موقعیت در آینده داشته باشند، همیشه با این مقایسه، سرخورده و ناامید می‌شوند و درنهایت با خود می‌گویند که احتمالاً خدا برای من نخواسته است، و یا درنهایت با بهانه‌‌‌های دیگر قید آن هدف را هم می‌زنند.

اما قانون همیشه این است که، ما همیشه به خواسته‌‌‌هایی می‌رسیم که باور‌‌‌های مخرب کمتری نسبت به آن داریم و همچنین فاصله‌ی فرکانسی معقول و کمتری نیز با آن داریم. بهتر است چشم انداز قوی و ایده‌آلی داشته باشیم تا همیشه سرزنده و با اشتیاق باشیم، اما هدف‌‌‌هایی انتخاب کنیم که از نظر اندازه فرکانسی، فاصله بسیار زیادی با آن نداشته باشیم، که حتی برای ذهن نیز باورپذیر نباشد. باید تکامل را طی کنیم. کلمه‌ی کلیدی این موضوع “تکامل” است.

کسی که در پله پنجم ایستاده، به دلیل قانون تصاعد، بهتر می‌تواند باور کند به پله دهم هم میتواند برسد. اما کسی که در پله اول است، باید هدفش این باشد که به پله دوم برسد. تا باور توانستنش نیز، برای ادامه مسیر قوی‌تر شود. زیرا که جهت هدفش درست و مشخص است، و بالاخره به پله پنجم و دهم هم خواهد رسید.

اگر می‌خواهید نتایج متفاوت و بهتر از قبل بگیرید، باید متفاوت فکر کنید و متفاوت عمل کنید.

از آنجا که شرایط اکنون ما (هرچه که باشد)، حاصل باور‌‌های تا آن زمان ما بوده است، و برای تغییر آن، و آمدن نتایج جدیدِ متفاوت و بهتر، نیازمند تغییر بنیادی در فکر و عمل ما است، نمی‌توان انتظار داشت که در شروع حرکت با اندکی تغییر جزئی، به آن خواسته‌‌‌های بزرگ برسیم.

اما نکته اینجاست که اگر در آن جایگاه که هستیم، هدفمان این باشد که فقط ۲۰درصد از جایگاه فعلی بهتر شویم و پیشرفت کنیم، در طول مسیرِ رسیدن به آن هدف، انرژی و انگیزه بیشتری برای ادامه مسیر خواهیم داشت که سوخت ادامه‌ی مسیر ما و قدم‌‌‌های بعدی ما خواهد بود.

این نکته مخصوصاً برای مسائل مالی بیشتر قابل درک‌تر است. فردی که درامد ۵میلیون به طور ماهانه دارد، نمی‌تواند هدفگذاری کند که به درامد ۱۰۰میلیون برسد. زیرا اگر همچین هدفی داشته باشد، راهکار‌‌هایی که به ذهنش می‌رسد، برای شرایط وی، قابل اجرا نیست. نکته‌ی جالب این است که در خیلی از مواقع نیز، طعمه خوبی برای افراد کلاهبردار می‌شود، که به او وعده‌‌‌های دروغین سرمایه‌گذاری با سود‌‌های غیرمنطقی و بادآورده می‌دهند. و عاقبت این داستان را خودتان می‌توانید پیش‌بینی کنید.

اما تصور کنید که هدف این فرد، رساندن درامد خود به ۱۵-۱۰ میلیون در ماه، طی یک سال باشد. آن‌وقت ایده‌‌‌هایی برای رسیدن به این هدف به ذهنش می‌رسد که حتماً در شرایط و جایگاه فعلی او، از پس آن برخواهد آمد. وقتی که به آن هدف رسید و همچنین درامدش چندین ماه تثبیت شد، به راحتی می‌تواند به هدف درامد ۳۰میلیونی و ۶۰میلیونی و بیشتر فکر کند. زیرا که اکنون جایگاه فعلی‌اش از نظر فرکانسی نیز ارتقاء یافته است و به طور کل به آدمی با ظرف ذهنی بزرگتری تبدیل شده است. و به یاد داشته باشید که تمام این اتفاقات خوب، در کمتر از ۳ الی ۴ سال برای وی رخ داده است.

دقیقاً مثل بازی‌‌‌های کامپیوتری که در آن نمی‌شود به یکباره به مراحل بالاتر رسید، اما کم‌کم با کسب ویژگی‌‌‌های جدید و به مرور زمان، می‌توانیم به ساخت امپراتوری بزرگی برسیم. و این همان قانون تکامل و بعد از آن تصاعد می‌باشد. قانونی که برای هر هدف و هر گونه رشدی، صدق می‌کند.

یادمان باشد از کم شروع می‌شود، اما این همه‌ی راه نخواهد بود.

برای رفتن به شهر مشهد، اول باید به شهر سمنان بروی، بعد از آن، به شهر دامغان و شاهرود و درنهایتبه مقصد برسی. پس در همان ابتدا نخواه که بدون طی کردن مسیر، و کاملاً مستقیم به خواسته‌ی خود برسی.

مثالی برای درک بهتر هدف و چشم‌انداز

چشم انداز -> داشتن تناسب اندام

هدف -> کم کردن وزن (به‌طور متوسط در هر‌ماه فقط ۱ کیلوگرم)

برای ذهن انسان، بار روانی و احساسی خوبی ندارد که بخواهیم، وزن خود را در مدت زمان کمی از ۹۵ کیلوگرم به ۷۰ کیلوگرم برسانیم. به این دلیل که ذهن مقایسه‌گر، همیشه وضعیت حال حاضر را با هدف بزرگی که داریم مقایسه می‌کند. و از آنجا که نتیجه‌ چشمگیری در شروع حاصل نمی‌شود، سرخورده و ناامید خواهیم شد. برای همین باید برای خود احساس بهتری برای رسیدن به هدف ایجاد کنیم و مراحل رسیدن به هدف را برای خود آسان کنیم.

ذهن انسان برای انجام کار‌‌های آسان و در دسترس تر، احساس بهتری خواهد داشت. و همچنین در طی مسیر باید مسیر برای ما لذت‌بخشباشد. ذهن همیشه، کاری که برایش لذت بیشتری داشته باشد را بهتر انجام می‌دهد.

چشم انداز -> داشتن کسب‌وکار آنلاین

هدف -> یادگیری مهارت‌های مربوط به وب‌سایت و دیجیتال‌مارکتینگ


چشم انداز -> می‌خواهم در زندگی‌ام سفری به کشور اسپانیا با دوچرخه داشته باشم

هدف -> در گام اولِ سفر، (رفتن به کشور ترکیه با دوچرخه)


چشم انداز -> صعود به بلندترین قله جهان ( اِوِرست )

هدف -> فتح ۳۳ قله بلند برای هم‌هوایی و بالابردن توان بدنی (یک برنامه یکساله)


چشم انداز اصلی من -> تاثیرگذار بودن در موفقیت فردی افراد

هدف اول -> نوشتن یک کتاب تاثیرگذار در حوزه موفقیت طی یکسال در گام اول ( کتاب تجسم هدفگرا )


برای تمرین این بخش، روی این موضوع فکر کنید و برای خود مثال‌هایی بیاورید. و کلیدواژه “تکامل” را نیز در مثالتان همیشه به یاد داشته باشید.

https://www.aparat.com/v/WD0AM/



شکل گیری خواستهتجسم هدفگراشناسایی باورهای مخربباورهای محدود کننده ذهنیموفقیت بر پایه علوم ذهن
نویسنده کتاب تجسم هدفگرا (بکارگیری برترین تکنیک شناسایی باورهای مخرب) و کتاب جنگ درون (راهکارهای غلبه بر افکار منفی) و مدرس مهارت‌های تحـول و توسعه فردی - مدیر رسانه آموزشـی و انگیزشـی ذهنوین
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید