تکهی گمشدهی نقش زنان فلسطین
تا کنون دربارهی زنان فلسطینی و نقشهای آنان در کارزار مقاومت کم نشنیدهایم. تصاویر و فیلمها و گزارشهای منتشر شده از آن منطقه ممکن است ما را به این فکر فرو ببرد که زنان فلسطینی دقیقا چه نقشی در مقاومت ایفا میکنند؟ آیا آنها صرفا در بعد شهید پروری کردن و ایستادگی به معنای محدود کلمه یعنی صبر و سکوت و کاری نکردن است؟ این همان تکهی گمشدهی پازل ابعاد شخصیتی زنان فلسطین است. در این باره گفتگویی کردیم با خانم زهرا پلویی، دانشجوی کارشناسی ارشد مطالعات خاورمیانه از دانشگاه علامهطباطبایی.
شما نقش زنان فلسطینی در مقاومت ۸۰ساله در برابر اسرائیل را چگونه ارزیابی میکنید؟
در رابطه با این سوال این نکته رو باید اول از همه عرض کنم که نقش زنان فلسطینی قابل انکار نیست و نقش بشدت پر رنگی در مقاومت ۸۰ سالهی فلسطینیها در برابر رژیم صهیونیستی بوده است. چهبسا اگر این مقاومت و رشادت زنان فلسطینی نبود شاید این نهضت نمیتوانست ۸۰ سال دوام پیدا کند و به سمت تسلیم شدن و پذیرش شرایط میرفتند؛ اما مقاومت زنان فلسطینی و حمایتهایی که از جریانات مختلف داشتن باعث شد این مقاومت ۸۰ ساله اتفاق بیوفتد.
من بخواهم چند مثال عرض بکنم، زنان فلسطینی از همان ماههای آغازین اشغالگریهای رژیم صهیونیستی در سرزمینشان اقدام به یکسری فعالیتهای سیاسی و نظامی بصورت خودجوش کردند و از آن طریق مقاومت خودشان را نشان دادند. آنها به سمت انتشار یکسری نشریات و عضویت در گروههای سیاسی برای مقاومت رفتند. بجهت اینکه یکسری محدودیتها برای آنها وجود داشت و بصورت علنی نمیتوانستند فعالیت سیاسی خودشان را در جهت مقابله با اشغالگریهای رژیم صهیونیستی انجام دهند، یکسری پوشش برای خودشان ایجاد کردند؛ آنها از طریق NGOها و سازمانهای مختلف مددکاری و خیریهها سعی کردند فعالیتهای خودشان را انجام دهند. این خیریهها حکم پوشش برای فعالیت زنان را داشت. از سمت دیگر فعالیتهای نظامی بسیاری انجام دادهاند. ما چند نمونه هواپیما رباعی توسط زنان فلسطینی داشتیم که از این طریق سعی کردند به رژیم صهیونیستی ضربه وارد کنند. حتی اگر از فعالیتهای سیاسی و نظامی زنان فلسطینی عبور کنیم، باز میرسیم به نقش پررنگی که در جایگاه مادر و همسر ایفا میکردند. اینکه شما بتوانید در مدت زمان ۸۰ سال، فرهنگ مقاومت، فرهنگ ایستادگی در قبال اشغالگریهای رژیم صهیونیستی، به فرزندان خودت منتقل بکنید و باز آن فرزندان این تعالیم را به نسل بعد منتقل بکنند، بنظرم این اتفاق درجه یکی هست و اگر این زنان این کار را انجام نمیدادند الان ما شاهد این نمیبودیم که در غزه، در رفح باوجود شرایط سختی که وجود دارد ما باز یکسری آدم مقاومی رو بینیم که آیات قرآن را تلاوت میکنند و به همدیگر بشارت میدهند که پیروزی نزدیک است. قاعدتا اگر این سبک تربیتی توسط این زنان و مادران اتفاق نمیافتاد ما شاهد یک همچین صحنههایی آنهم در این شرایط نبودیم.
مورد بعدی بحث جهادی است که زنان در راستای افزایش جمعیت مردم غزه انجام دادند؛ این هم نکتهی مهمی است که من قبل از جنگ ۷ اکتبر را عرض میکنم. تا قبل از ۷ اکتبر آماری که وجود داشت، رشد جمعیت مردم فلسطین خیلی بیشتر از رشد جمعیت در اسرائیل یا شاید بهتر باشه اینطور بگم، مناطق اشغالی، بود. این موضوع تبدیل شده بود به نگرانیهای اصلی صهیونیستها که ما باید با این جمعیت فزایندهی مردم فلسطین و کاهش نرخ باروری در مناطق اشغالی چکار کنیم. این جزء نگرانیهای آنها بود چون قاعدتا وقتی افزایش جمعیت اتفاق بیوفتد، فعالیت گروههای مقاومت جدیتر میشود.
شما اشاره فرمودید به جدیتر شدن فعالیتهای گروههای مقاومت به دنبال رشد فزایندهی جمعیت. این امر چطور اتفاق میافتد؟
بله؛ صهیونیستها مردم فلسطین را محدود و محصور کردند. بطورخاص در باریکهای به اسم غزه. قاعدتا در آن باریکه وقتی افزایش جمعیت اتفاق بیوفتد از یکجایی به بعد آن جمعیت نمیتواند فقط در آن حدودهی باریک و کم وسعت ساکن باشد. این یعنی، پیشروی میکنند و دیر یا زود اسرائیلیها را از مرزهایشان عقب میرانند. حداقل تاثیری که افزایش جمعیت داشته همین بوده است.
بنظر شما چقدر این کلیشه که زنان فلسطین فقط صبور و شهیدپرور هستند میتواند نقش زنان فلسطینی را از ابعاد دیگری که دارد غافل کند؟
در رابطه با کلیشهی رایجی که متاسفانه در رسانههای جمهوری اسلامی هم کم دیده نشده است باید بگویم ما میآییم زنان فلسطینی را فقط یکسری خانم صبور و شهیدپرور و در اوج سختیها سعی میکنند مقاومت کنند نشان میدهیم. ما داریم خانمهای فلسطینی رو یکسری زنان رنجور رنجکشیدهای نشان میدهیم که اقدام دیگری جز بحث تربیت فرزندان و شهیدپروری نداشتهاند. قطعا این تصویر، تصویر درستی است و من نمیخواهم بگویم زنان فلسطینی رنج نکشیدهاند یا زنان فلسطینی شهیدپرور نیستند؛ قطعا همینطور هست و اینها این خصوصیات اخلاقی را دارند اما محدود کردن و به نوعی سانسور کردنی که شاید ناخواسته هم باشد و در نهایت این تصویر ناقصی که ما از زن فلسطینی ارائه میدهیم، متاسفانه ما را از رسالتهای دیگر زنان غافل میکند. ما به نوعی به این نتیجه میرسیم که زن فلسطینی گوشهای نشسته است و صرفا فرزندانش را تربیت میکند و هنگام جنگ و سختی و مشکلات به این پذیرش رسیده است که باید تحمل کند. نه؛ اینکه ما داریم ضعف این زنان را نشان میدهیم یک کلیشه است و این زنان محدود به این ابعاد نمیشوند. در سوال قبلی هم اشاره کردم که اینها فعالیت سیاسی و نظامی هم به اندازه کافی دارند. هر سال ما در آن مناطق چند نمونه از زنانی که بصورت خودجوش میروند عملیات شهادت طلبانه انجام میدهند میبینیم. این زن حاضر شده است در راستای آن هدف غایی و خواستهی اساسی خودش که نابودی دشمناش است از همهچیزاش؛ از زندگی، از آرامش نسبیای که داشته است و از با ارزشترین دارایی که جانش است بگذرد، میرود چندین عملیات شهادتطلبانه را انجام میدهد. این اتفاق برجستهاست که میتوانیم به تصویر بکشیم؛ اینکه شما بتوانید خودتان هم، در صف اول و نبردها بجنگید.
ما بطور خاص در انتفاضهی دوم حضور نظامی زنان در مقاومت فلسطین را میبینیم و آن زن صرفا پشت جبهه ننشسته است.
اینکه زن در کنار همهی اینها بتواند آرامش نسبی را در فضای خانوادهی خودش ایجاد کند؛ آرامش فکری و روانی را برای خانوادهاش در سختترین شرایط فراهم کند تا آنها بتوانند شرایطی که برایشان درحال ایجاد است را بپذیرند و با آرامش خاطر بیشتری برای مقاومت تلاش کنند چیز کم اهمیتی نیست.
ممکن است از اقدامات دیگری که زنان فلسطینی در مقاومت ۸۰ ساله انجام دادند بگویید؟
در آن زمان که عمدهی مردان فلسطینی سمت جنگ و مسائل اینچنینی میروند که در این ۸۰ سال دیدهایم، این زنان میآیند به یکسری فعالیتهایی که در جهت آگاهی بخشی به جامعهشان باشد از جمله انتشار نشریات، برگزاری جلسات مباحثه میپردازند. این آگاهی را به مردم جامعهشان میدهند که چه اتفاقی برای مردم جامعهشان در حال رخ دادن است و چه کاری باید انجام دهند. این آگاهی بخشی و این جریانات فکری و فرهنگی که زنان در جامعه خود ایفا کردند بنظرم خیلی قابل توجه هست.
و سوال آخر، بنظر شما آیا زنان فلسطین میتوانند الگویی برای جهان شناخته شوند؟ چگونه؟
در رابطه با سوال آخر هم باید بگویم قطعا میتوانند الگوی خوبی برای جهان باشند علیالخصوص برای سایر زنانی که در محور مقاومت در حال فعالیت هستند.
هر زن آزادهای که در جهان وجود دارد میتواند از ابعاد شخصیتی این زنان استفاده کند.
اینکه در اوج سختیها و اوج فشارها، امید دارند قرار است همهی این سختیها به سرانجامی برسد و شکستی در برنامهی خودشان نمیبینند، این بنظر من اصلیترین درسی است که هر کدام از زنان در جهان به آن میتوانند برسند. اینکه به آن باور برسند در راستای آرمان و هدفی که دارند حتی از خانه، فرزندان و جانشان بگذرند، این اتفاق فوق العادهای است.
من ماههای ابتدایی جنگ ۷ اکتبر بود که موفق شدم با دو نفر از زنان حاضر در غزه مصاحبه بگیرم و چیزی که از آنها بدستم رسید فوقالعاده بود. در آن صوتهایی که به دستم میرسید کاملا صدای بمبباران و گریهی کودکان شنیده میشد. صداهای وحشتناکی که شاید من نتوانم در شرایط عادی دو دقیقه آن صداها را تحمل کنم. آنها در آن شرایط وقتی نظرشان را در مورد فعالیتهایی که حماس دارد انجام میدهد میپرسیدم، میگفتند «کسانی که در حماس هستند برادران ما، شوهران ما، پدران ما، مردان خانوادهیما هستند و ما چرا باید از آنها ناراضی باشیم؟ چرا باید از کاری که میکنند شکایت بکنیم؟ معلوم است که ناراضی نیستیم و این اتفاق دیر یا زود باید میافتاد و ما هم از آنها حمایت میکنیم و تا زمانی که زنده هستیم در پناه ما هستند.» این زن زیر آتش و بمباران باز هم حاضر نیست به منِ خبرنگار بگوید که ناراضیام از کاری که حماس انجام داده است. مثلا بگوید من تا دو ماه پیش داشتم زندگیام را میکردم و الان زیر بمباران هستم و در چادر دارم زندگی میکنم. ما این نارضایتی را از آنها نمیشنویم. آیا الگویی برجستهتر از این زن داریم که در این شرایط وحشناک هم معتقد است کاری که انجام داده است درست است و باید مقاومت کند؟