ویرگول
ورودثبت نام
زلان
زلانdon't try
زلان
زلان
خواندن ۲ دقیقه·۱ سال پیش

در زنجیر ۱

Alice In Chains
Alice In Chains

شب تاب های زرد و بنفش می چرخند. باید بیدار باشم. قلب می زند. قشر پیش پیشانی دور ست. نفس. یک. دو. سه. یک. دو. سه. شیلدِ گچی دورم می شکند. گلوله ای از جنس خورشید درونم درهم. من؟ من نیست. فقط نور می گردد و گچ ها هر بار فرو می ریزد. صدای جیک جیک کلاغ و قارقار رویِ مخِ زنی دورتر. بعضی وقت ها شهود یا حس درون یا هرچه مینامی میگوید در دنیای دیگر یا کلاغ می شوم یا مورچه ای ۱۹۰ سانتی با ۲۵۰ کیلوگرم وزن.(که صبح تا شب علاف روی کاناپه ولو در حال دیدن تلویزیون و خوردن ست .چقدر حال کنم با مورچه بودنم.) اما قبل از اینکه به مورچه یا کلاغ شدن فکر کنم در همین دنیا نیش میزنم. چون بقول خودت ماری خودبین و خودپسند و بی ملاحظه و بی هر چه بگویی هستم. «حواست هست چی میگی». حواسم هست؟هم آره و نه. رفتی. بهتر. با رفتنت بوی وانیل در هوا می رقصد. نور شب تاب ها چند برابر می شود. بیشتر در خودم فرو میروم. گلوله نورانی مرا در هم می کشد و از نو شیلد اطرافم می ریزد. تجربه جالبی ست. به گمانم از ما تنها همین نور باقی میماند. البته بعد از اینکه مورچه و کلاغ و مگس بودن را گذراندم. برایت گفتم؟ بالاخره دیروز صبح قلبم را بیرون کشیدم. خیلی مکافات داشت.خیلی. پی و رگ هایش را با قیچی برش دادم و بعد مجبور شدم هر چه مانده بود را به زور آب قورت بدهم. مزه جغور بغور خام می داد کثافت! اه. قلب را روی تخته چوبی گذاشتم. با تیز ترین چاقو از وسط شکافتمش.دنبال چیزی می گشتم.مسبب درد!.. در بین دو پرده چپ و راست قلبم، گلی سرخ دیدم. بی پروا برگ برگ ش کردم. در میانش پسری پنج سانتی با شلوار جینی پاره و بلوزی راه راه ، موهایی طلایی و آب شانه کرده و عینکی آفتابی که چشم های آبی ش را مخفی کرده بود نگاهم میکرد...


* ادامه دارد


Alice in chains _ Would?

https://youtu.be/Nco_kh8xJDs?si=3rnN7eDQ4fB7FIi_




شبقلبنور
۱۶
۳
زلان
زلان
don't try
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید