مغرورم؟ فقط به فکر خودمم؟ هیچکس رو در نظر نگرفتم؟ سرد و بی احساسم؟
فکر میکنی این جوری به دنیا اومدم؟ سخت و خشک مثل یک کوه یخ؟ فکر میکنی از اول این طوری بودم؟ دوست داشتم تنها باشم و خودم همه چی رو انجام بدم ؟ فکر میکنی هیچ وقت نمیخواستم با یکی درد و دل کنم و براش از چرت ترین اتفاقای روزم بگم؟ فکر میکنی معنی صمیمیت رو نمی فهمم؟ از اینکه تو هر جمعی حس غریبه بودن دارم راضیم؟ هر جایی برم باز حس تعلق ندارم ؟ انزوا ، بیگانگی... ؟ آره دارم... حس جدا شدن دارم... زندانیم چون منتظر کسی نیستم. خیلی وقته حس میکنم نزدیک شدن به معنی دوری از خودمه. میفهمی چی میگم؟
چی میخوای از من؟ کنارت باشم و حرفات رو بشنوم وقتی من بزرگ ترین شاکی وجودتم؟ چرا باید وانمود کنم... چرا باید ابراز خوشحالی کنم وقتی نیستم؟ لبخندای الکی سر صبح و سوالای مزخرف. «چرا حس غریب بودن میدی؟» تقصیر کیه این وسط که شبیه نیستم؟ مشکل کجاست؟ خارج از نرمم؟ میدونی از چی حالم بهم میخوره؟ از اون منحنی نرمال و آدماش که میخوان همه رو اون وسط جا بدن ولی نمیدونن که اگر ادما عجیب نباشن دنیا همیشه همونی میمونه که هست... این همه اصرار برای سالم بودن از کجا میاد؟ چرا میخوان همه مثل هم باشن؟
منم میخوام تو جمع جا بشم؟ واسه همین افتخار میکنم به مخفی کردن؟ حس میکنم گیر کردم تو قفس و تا وقتی یاد نگیرم با خودم زندگی کنم از این جهنم دره خارج نمیشم. حس میکنم همه این بلاهایی که سرم میاد برمیگرده به مدلی که بزرگ شدم... نخندم... گریه نکنم.. لوس نباشم. همیشه می ترسیدم از گفتن احساساتم. کسی نفهمید اینا فقط یک مشت احساسه و نخواستن بفهمن که من فقط یک بچه م...شاید یک روز میخوام بزرگترین اشپز دنیا باشم و فردا از هر غذایی بد بگم. یک روز یک چیزی رو دوست داشته باشم و بعدا پشیمون بشم. چرا انقدر همه چی جدی بود؟ چرا نتونستم راحت باشم؟ چرا معنی صمیمیت رو نفهمیدیم؟ حس یکی بودن با یکی... حس بیرون از خودت بودن... من آدم بودم، ولی انگار احساس نداشتم، انگار هیچ وقت نباید کم می آوردم... ولی من هیچ وقت دلم نمیخواست این بشم... من دلم نمیخواست یک کوه یخ باشم...
چرا نتونستیم دوست داشته باشیم و بهم نزدیک بشیم، آدما همشون گرگ و سو استفاده گرن ؟! چرا هیچ وقت نشد با هم حرف بزنیم و غمامون رو بهم بگیم، احساسات آدما بی ارزش و زود گذرن؟! ما به دنیا اومدیم که قربانی باشیم واسه کسایی که خودشون قربانی بودن؟ فهمیده نشدیم چون نخواستن ما رو بفهمن؟ ما کجا این داستان بودیم ؟ اصلا دیده میشیم؟ چرا اهمیت دادین به آدمایی که ادای آدم بودن رو دراوردن ؟ بهم میگن روانی؟ افسرده؟ دوری گزین؟ عیبی نداره... منم به همشون برچسب «حماقت» زدم. ولی تا حالا فکر کردی جای من بودی کی میشدی؟ بازم یک کوه یخ؟ آخه از کجا باید یاد میگرفتم دوست داشتن رو وقتی گرمایی ندیدم؟ چطور باید پیدا میکردم محبت رو وقتی هیچی ازش نشنیده م؟ بازم میگی سرد و بی احساسم؟ بازم فکر میکنی مغرورم؟ یک لحظه خودتو بذار جای من. تو جای من بودی چی میشدی؟ بازم یک کوه یخ؟
موزیک ویدئو پیشنهادی:
EMINEM _The way I am
"I don't mean to be mean but that's all I can be, It is just me "