Zeynab mojaver
Zeynab mojaver
خواندن ۳ دقیقه·۳ سال پیش

دنیایی وجود ندارد

عکس برای sezen aksoo
عکس برای sezen aksoo

امروز سر صبحانه در حد یک صدم ثانیه فکر به ذهنم رسید یک فکر که موضوعش این بود"دنیا زشته و ما زیبا میبینیمش یا زیبا ست و ما زشت میبینیمش"

اما بعد گفتم اصلا دنیایی وجود نداره

میدونین دلیلی که برای اثبات این جمله دارم چیه به نظر من هیچ چیزی توی دنیا وجود نداره تمام چیز هایی که ما در طول روز میبینیم و حس میکنیم زاده ذهن ما هستن

یک مثال ساده توی یک سالن عروسی اگر 500 تا زن وجود داشته باشن هیچ کدوم یک چیز مشترک رو نمیبینن حتی اگه هر دوشون درباره تاج عروس حرف بزنن یا حتی درباره کافه گلاسه ای که برای پذیرایی اومده

بار ها شنیدیم که توی عروسی عده ای هستند که مدام در حال ایراد گرفتن اند این ها نمونه بارز این مثالن

مثلا خاله خانم میگه رولت گوشتش شور به نظر میومد

عمه خانوم میگه شور اره بابا تازه وسط رولتم 1 دقیقه نیاز به پخت داشت

اره بابا عمه خانوم نشون دهنده اینه که داره از دیدگاه خاله میبینه چون قبل اون شور بودن براش مهم نبوده پخت گوشت براش اولویت داشته

این یک مثال توی عروسی بود

حالا فکر کنین توی دنیایی که هر روز تکرار میشه هیچی نباشه و ما تمام اون رو بسازیم

نمیدونم درسته یا نه اما حداقل یکم از یک فرضیه هست .که من چیزی رو میبینم و حس میکنم ک دلم میخواد ببینم

من دلم میخواد از همسایه متنفر باشم یا به دوستم حسودی کنم یا خواهرم رو تقلید کار بدونم اما شاید خواهر دوقلو من همسایه رو یک خانواده دوست داشتنی و دوست صمیمی من رو یک دختر مهربون و دست و دلباز و من رو که خواهرش باشم یک دختر شلخته خطاب کنه

هیچ چیزی پایدار نیست در این باره ممکنه که همه چیز فرق کنه مثل ماشین هایی که توی خیابون میبینی

چه مثال جالبی زدم خیابون فقط کافیه دغدقه ات خرید یک ماشین باشه انقدر اون ماشین رو توی خیابون میبینی که دیگه هیچ پرایدی به چشمت نمیاد

اما اگر دغدقه ات خردی پراید باشه گرون ترین ماشین دنیا ام جلوی چشم تو پراید به نظر میاد

به این میگن قاون جذب؟؟؟؟ یا میگن قانون چشم بستن و خیره شدن

این مسخره است که یک خیابون فقط پراید توش رفت اومد کنن اما ذهن ما هیچی رو نمیخواد ببینه و خیره به پراید میمونه



دنیایی وجودنداره ما هستیم که دنیا رو میسازیم

ما هستیم که یک دنیای زشت رو می سازیم و با چند موضوع کوچک و بی اهمیت تبدیل به بهشتش میکنیم اما یک بهشت نا پایدار بهشتی که زود محو میشه و دوباره........

میدونین وقتی داشتم فکر میکردم راهکارش چیه یک فکر به ذهنم رسید نمیدونم فیلم ترکی میبینید یا نه اما توی فیلم "تو درم را بزن ادا به سرکان گفت وقتی اومدی رستوران به این گرون قیمتی و همچین مزرعه ای داره چرا نگاه نمیکنی

سرکان گفت من بار ها اومدم دفعه اول به همه چی نگاه کردم اینجا هیچی فرق نکرده

ادا یک جمله خیلی قشنگ داره میگه ابر ها که دیگه سر جاشون نیستن مدام تغییر میکنن یا مثلا چند بار این کشتی از این اب رد میشه "

من تصمیم گرفتم برای اینکه دنیای تهی نداشته باشم به همه چیز دقت کنم از کلید های کیبرد گرفته که خیلی وقته یادم رفته بهشون نگاه کنم و فقط لمسشون کردم تا ابر هایی که هر لحظه در حال تغیییر ان

تجربه از دیدن به دست میاد از حس کردن و انجام دادن


شما حاضرین تجربه کنین و به همه چیز همونجوی که هست نگاه کنید ؟؟؟بدون هیچ قانونی حاضرین واقع بین باشین و به چشم هاتون یاد بدین رک باشن در دیدن و تعارف تکه پاره نکنن ؟؟؟؟؟


خیلی معلمی حرف زدم شاید برای یک دختر 19 ساله سنگین بود اما همه این متن ها در حد یک صدم ثانیه به ذهنم رسید و راه من رو تغییر داد

منتظر جواب هاتون هستم

دنیاجذبقانون جذبزینب مجاورمااشین
بلاخره که چی بهت میرسم
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید