چه فرقی میکند
چند دقیقه است که این جمله در سرم میچرخد چه زود دست به نوشتن کردم
نوستن تنها چیزیست که مرا ارام میکند به کی بگویم تا به من نخندد
میخندند همه همه وقتی درون اشوب مرا ببینند میخندند چون من هم خندیدم
اون روزی که محمد خاله به خاطر بچه هایش در میهمانی شرکت نکرد گفت نمیتواند بدون انها بیاید
همه هم گفتن بهتر نیاید چین بچه های او همه به او خندیدند من هم خندیدم هنوز من مادر نشده بودم
چه فرقی میکند مگه مادری چه حسی دارد مگه انس گرفتن نیست ؟؟؟ من هم یک مادرم مادره پانچیک
چه فرقی میکند مگه پدر بودن مهربانی نیست ؟؟؟؟محمد هم یک پدر بود حالا پدر چند سگ با نژآد های مختلف
کاش میتونستم مثل محمد پای بچه ام بمونم
امروز عمه ام اومد خونمون بچه اش هم از پانچیک من خوشش اومد و بازی کرد عمه ی منم خوشحال که بچه اش از این لاکپشت خوشش اومده و گفت میخوای برای تو بخرم خلاصه به منم گفت میشه چند روز ببرمش تا یکی براش بخرم منم توی رودروایسی گفتم اره
نمیدونستم انقدر بهش وابسطه ام
پانچیک منو بردن من بچه نیستم داره 20 سالم میشه اما بچمه چه فرقی میکنه انس داشتم بهش
واسه همینه که میگم چه فرقی میکند مادر یک انسان باشی یا یک حیوان مهم مادر بودنه دعا کنین زود بیارنش
دلم حتی برای سکوتشم تنگ شده برای ناخن کشیدناش که منو بیدار کنه
دختر مامان
عزیز دلم
تو هیچ روزی از این نامه خبر دار نمیشی اما خبر بیتابیات بهم رسیده
میدونم وقتی بیایی باهام قهر میکنی حقم داری
ولی من صبوری میکنم تا تو برگردی و باهام آشتی کنی