زینب شاهدی
زینب شاهدی
خواندن ۳ دقیقه·۲ سال پیش

هیچی ندونستن بهتر از آگاهی ناقصه!


فرض کنیم شما مطلبی رو درباره اختلال شخصیت دوقطبی می‌خونید. تا قبل از خوندن این مطلب، اصلا اطلاعی از این اختلال نداشتید، اما خوندنش باعث می‌شه ذهن شما نسبت به علائم این بیماری حساس بشه و شروع کنید به دیدن نشانه‌هاش توی اطرافیان، یا حتا خودتون. یهو با خودتون می‌گید ای دل غافل، پس این همه مشکلی که با شوهرم داشتم مال این بوده که اختلال داشته! پس فلان دوست من به‌خاطر اختلالشه که این‌طوری رفتار می‌کنه، پس این‌که من تو زندگیم شکست‌خورده‌ام به‌خاطر اختلالمه! و ... ادامه داستان.

این سوگیری و حساسیت باعث می‌شه شما ناخودآگاه روی دیگران یا خودتون برچسب اختلال بزنید، و رابطه‌تون با دیگرانی که این برچسب رو بهشون زدید خراب بشه و نگاه‌تون نسبت به اونا تغییر کنه، یا رابطه‌تون با خودتون مشکل پیدا کنه و عزت‌نفس‌تون آسیب ببینه.

چیزی که شما نمی‌دونید اینه که تشخیص این اختلال به این سادگی نیست، که نشانه‌های یک اختلال شخصیت ممکنه توی همه آدم‌های سالم وجود داشته باشه و تنها در شرایط خاصی اختلال به‌حساب میاد، که وجود این علائم در یک فرد ممکنه موقتی و به دلیل شرایط خاص زندگیش باشه، و خیلی چیزای دیگه. و ندونستن اینها در کنار آگاهی از نشانه‌های اون اختلال، می‌تونه عملا زندگی و روابط شما رو رو به خرابی ببره.

بنابراین، تو این مثال، اگه اصلا چیزی درباره اختلال شخصیت دوقطبی نمی‌دونستید زندگی‌تون خیلی بهتر بود تا دونستن ناقص درباره اون.

پس، اگه کل روانشناسی رو نمی‌خونید، لطفا بخشی از اون رو هم نخونید!

علم ناقص همیشه ممکنه بدتر از علم نداشتن باشه، ولی توی روانشناسی، چون ما با روان و زندگی مردم و تمام پیچیدگی‌های انسان سروکار داریم، می‌تونه خیلی آسیب‌زاتر هم باشه.

این روزا صحبت کردن و آموزش دادن درباره اختلالات شخصیتی، رابطه‌های ناسالم، تله‌های روانی و موضوعات دیگه روانشناسی خیلی باب شده. و طبیعتا افراد زیادی هم سراغ این مطالب می‌رن به این امید که باهاش «زندگی‌شونو بسازن»، غافل از این‌که آگاه شدن از بیشتر این نکته‌ها اتفاقا زندگی‌شونو خراب می‌کنه. چرا؟

چون این آموزش‌ها علم ناقص می‌ده دست مردم. و داشتن علم ناقص معمولا خیلی بدتر از هیچی ندونستنه، چون می‌تونه ذهن فرد رو دچار سوگیری کنه. هر بخشی از دانش روانشناسی یه تیکه از یه مجموعه است که فقط در کنار بقیه تیکه‌ها معنا و کاربرد پیدا می‌کنه و خارج از اونا مخربه. مثل آیه‌ای که فقط توی سوره خودش می‌تونه معنا بشه و بیرون از اون بافت به اشتباه تفسیر می‌شه.

اگه رشته‌تون روانشناسی نیست و دارید این پیج رو می‌خونید، یا اگه رشته‌تون هست ولی مطالعه زیادی نداشتید یا دانشگاه خوبی نرفتید، این هشدار برای شماست که با خوندن هر مطلبی، به خودتون گوشزد کنید که «من همه چیز رو نمی‌دونم و باید اطلاعات بیشتری درباره این موضوع به‌دست بیارم.»

دلیل این‌که آگاهی از خیلی از مطالب، مخصوصا بحث اختلالات روان، باید مختص روانشناسا باشه هم همینه. چون یه روانشناس، این آگاهی رو در بافت تمام مطالب ریز و درشتی که توی دانشگاه و مطالعاتش یاد گرفته در نظر می‌گیره و بنابراین قضاوتش خیلی به عدالت نزدیک‌تره!

نظر شما چیه؟ آیا تجربه‌ای در این مورد داشتین؟ توی کامنت‌ها بنویسید.

و اگر از این مطلب استفاده کردید، اون رو برای دیگران هم بفرستید.

(پ.ن: اصطلاح روانشناس رو به‌طور کلی برای اشاره به مشاور، درمانگر، روانشناس عمومی، روانشناس بالینی، روانکاو و هرکسی که تو رشته‌های این مجموعه درس خونده به‌کار می‌برم.)

زینب شاهدیآگاهیاختلال شخصیتدوقطبیبرچسب اختلال
مترجم و مشاور هستم و می‌نویسم
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید