فرض کنید دارید توی خیابان راه میروید که کیفتان را میزنند. به شدت ناراحت میشوید و بهمحض اینکه به خانه میرسید یکنفس اتفاقی را که برایتان افتاده برای همسرتان تعریف میکنید. وقتی حرفتان تمام میشود، همسرتان بدون اینکه چیزی بگوید همانجا مینشیند و دوباره سرش را توی گوشیاش فرو میبرد!
آیا همسر شما دارد با این سکوت چیزی به شما میگوید؟ قطعا همینطور است. و احتمالا چیزی که میخواهد به شما بگوید اصلا خوشایند نیست:
شاید میخواهد بگوید برایش مهم نیست چه اتفاقی برایتان افتاده. شاید سرش زیادی شلوغ است یا ذهنش آنقدر درگیر مسائل خودش است که چیزهای دیگر اهمیتشان را برایش از دست دادهاند. شاید آنقدر از این اتفاق ترسیده که نمیتواند چیزی بگوید یا در فکر فرو رفته که در خلوت خودش روی آن فکر کند. یا شاید اصلا نمیداند چه واکنشی به شما نشان بدهد. در هر حال، این نوع سکوت در یک ارتباط میتواند پیامی حتی بلندتر از کلمات در بر داشته باشد.
میبینید که ارتباط چیزی بیشتر از صحبت کردن است – خیلی بیشتر. در روابط ما خیلی از پیامهای مهم ازطریق طرز برخورد، حالات چهره و زبان بدن به طرف مقابل رسانده میشوند. ارتباط، فیزیکی هم هست. همسر شما ممکن است با یک لمس ساده دست شما بخواهد پیام مهمی را به شما برساند؛ و شما برحسب اینکه او دستتان را نوازش میکند یا نیشگون میگیرد، این پیام را تفسیر میکنید!
با اینکه تفسیر پیامهای کلامی معمولا کار سختی نیست، تفسیر پیامهای غیرکلامی خیلی وقتها به این آسانی انجام نمیشود. معمولا وقتی مدتی از ازدواج میگذرد، زن و شوهر - که حالا بیشتر با هم آشنا شدهاند و چم و خم ارتباطی همدیگر دستشان آمده - بهتر با هم ارتباط برقرار میکنند و برای درک رفتارهای غیرکلامی نیازی به فکر کردن آنچنانی ندارند. اما ... بعضی وقتها هم پیش میآید که زن و مرد آنقدر درگیر موضوعات دیگر میشوند یا آنقدر ارتباط خوب را مسلم فرض میکنند که کلا به بیراهه میروند، بدون اینکه خودشان متوجه باشند.
زن و شوهرها معمولا در دوران نامزدی و عاشقی ارتباط خوبی با هم برقرار میکنند، چون عشق و احساسات و توجه زیاد به همدیگر، به صورت خودکار مکانیسم دریافت پیام را فعالتر میکند و به آنها کمک میکند حرف هم را بهراحتی با یک نگاه بفهمند. وقتی مدتی از ازدواج میگذرد، عشق شیوه آرامتری را درپیش میگیرد و رابطه تازگیاش را از دست میدهد (مغز ما خودبخود به موضوعات تازه توجه بیشتری نشان میدهد)، داستان عوض میشود. اینجا پای مهارتهای ارتباطی به میان میآید و کسانی برنده میشوند که ارتباط برقرار کردن را بیشتر بلدند.
چطور «بیننده» بهتری باشید
خیلی از استادان مهارتهای ارتباطی به شما یاد میدهند که چطور شنونده خوبی باشید، اما درباره اینکه چشم چقدر در ارتباط موثر نقش دارد حرفی نمیزنند. واقعیت این است که چشمهای شما ابزار موثرتری برای فهم دیگران هستند، و گوش در مقایسه با چشم نقش کمتری دارد (گفته میشود چشم 55 درصد و گوش 45 درصد نقش دارد). شما برای فهمیدن حرف همسرتان به چیزی بیش از گوش دادن نیاز دارید: شما باید «بیننده» خوبی باشید.
برای اینکه بتوانید ارتباط خوبی با همسرتان برقرار کنید، اولین چیزی که باید یاد بگیرید این است که توجه و تمرکزتان را بالا ببرید، و بیشتر این توجه ازطریق چشم حاصل میشود. ظاهرا ما آدمها بیشتر تحتتاثیر اطلاعات بصری یا آنچه به چشممان میآید قرار داریم (شاید بهخاطر همین گفتهاند شنیدن کِی بود مانند دیدن).
پس چشمهایتان را خوب باز کنید و همسرتان را خوب ببینید. همسر شما با خُلقش، حالت بدن و صورتش، طرز برخوردش و حرکاتش با شما حرف میزند.
همسر شما همیشه آدم شاد و شلوغی است، اما ناگهان توی خودش فرو رفته است، یا این روزها خیلی فراموشکار و حواسپرت شده، یا رفتارش با شما از این رو به آن رو شده است. اینها میتواند نشانه این باشد که اتفاقاتی برای او پیش آمده که شاید نمیتواند (یا نمیخواهد) دربارهاش حرفی بزند. فعلا نمیخواهیم درباره معنای این نشانهها بحث کنیم؛ البته شاید لازم باشد بگوییم که گزینه نکند پای یک نفر دیگر درمیان است معمولا جزء آخرین احتمالات است!
میخواهم بگویم شما به عنوان همسر او باید اولین کسی باشید که متوجه تغییر رفتار و حالات همسرتان میشوید، اولین کسی باشید که از او میپرسید جریان چیست و با همدردی به حرفهایش گوش میدهید، و آخرین کسی باشید که درباره او و رفتارش قضاوت میکنید.
ما بیشتر وقتها بهطور ناخودآگاه از زبان بدن طرف مقابل آگاهیم و نشانهها را ادراک میکنیم، اما اگر به اندازه کافی دقت نکنیم این ادراکات در همان ناخودآگاه باقی میمانند و ما چیزی از معنی آنها نمیفهمیم. برای اینکه همسرتان را بهتر درک کنید، به زبان بدن او توجه کنید. فهمیدن خیلی از نشانههای بدنی نیازی به کلاس رفتن و آموزش دیدن ندارد. مثلا وقتی همسرتان دندانهایش را به هم فشار میدهد شما خیلی راحت میتوانید بفهمید که عصبانی است. فقط کافی است حواستان را به او بدهید.
درست است که آنچه از دیگران میبینیم میتواند اطلاعات بسیار خوبی به ما بدهد، اما دلیل نمیشود که به هیچ وجه درموررد آنها اشتباه نکنیم. بهترین کار برای درک درست همسرتان این است که تمام شواهد و قرائن را در کنار هم درنظر بگیرید. مثلا اگر احساس میکنید ناراحت است، به شرایطی که مثلا در محیط کار یا خانواده وجود دارد هم دقت کنید تا به نتیجه بهتری برسید.
میدانم همه این حرفها گفتنش آسانتر از عمل کردنش است. یک راه دیگر هست که کمک میکند حالوروز همسرتان را بهتر درک کنید. اما پیش از آن باید بگویم که - همانطور که میدانید - این سکه روی دیگری هم دارد و آن خود شما هستید. یعنی شما هم دارید با زبان بدن، طرز برخورد و حرکاتتان پیامهایی را به او منتقل میکنید. با آگاهی از این موضوع میتوانید پیامهای روشنتری را به او برسانید. و البته، از همه اینها گذشته، شما میتوانید با هم حرف بزنید.
لطفا حرف بزنید!
گفتیم ارتباط فقط به حرف زدن نیست، اما حرف نزدن هم راه خوبی برای ارتباط برقرار کردن نیست. بخش بزرگی از روابط ما همچنان برعهده زبان و گوشمان است، و هیچ چیز به اندازه واژهها نمیتواند پیام را عینی و واضح بیان کند. سکوت هم میتواند نوعی از ارتباط باشد، اما ارتباط مبهمی است که باید تعبیر و تفسیر شود – و خیلی وقتها هم اشتباه تفسیر میشود. مثال همسری که در مقابل هیجان شما سکوت میکند و سرش را توی گوشی فرو میبرد را به یاد بیاورید. همانطور که دیدید، میشود تفسیرهای زیادی از این رفتار داشت، اما اینکه کدام تفسیر درست است را احتمالا فقط خدا میداند. یادتان باشد نه شما علم غیب دارید نه همسرتان.
ازدواج یعنی ارتباط، و برای داشتن ارتباط خوب با همسرتان، بهترین کار این است که از تمام ابزاری که در دسترس دارید، چه کلامی و چه غیرکلامی، استفاده کنید تا بهتر بتوانید همدیگر را درک کنید و پیامهایتان را روشنتر به هم انتقال دهید.