موضوع ارتباط با افراد خودشیفته خیلی داغ شده و فکر میکنم یه نکاتی باید مطرح بشه. سعی میکنم خیلی مختصر و مفید این نکات رو بیان کنم. و قطعا تصمیم ندارم ویژگیهای همسر خودشیفته رو اینجا ردیف کنم، در ادامه میفهمید چرا.
این متن رو خیلی اتفاقی و ناگهانی تصمیم گرفتم بنویسم، چون میدونم اگه الان ننویسم ممکنه هرگز ننویسم :)
Better done than perfect
نکته مهم: نکاتی که اینجا میگم خیلی خلاصه و کلی و غیرشخصی هستن و ممکنه به رابطه شما بخورن یا نخورن. همیشه بدونید که رابطه شما منحصربفرد هست و برای مدیریتش باید کل رابطهتون به صورت خاص و با جزئیات کامل بررسی بشه و بعد راهکار بهتون داده بشه. درسته همه دسترسی به متخصص ندارن، اما مهمه بدونید که این مطالب فقط برای آگاهی عمومی و کلی هست و لزوما شاید در مورد شرایط شما صدق نکنه.
در باب خودشیفتگی
درباره خودشیفتگی، قبل از هر چیزی باید به این نکته توجه کنیم که خودشیفتگی میتونه یه ویژگی شخصیتی و یا یک اختلال شخصیتی باشه. یعنی مثل تمام ویژگیهای دیگه، روی یک طیف قرار میگیره. من ممکنه یه کمی خودشیفته باشم یا یه مقدار زیادی. سوال دوگزینهای نیست که بگیم یه فرد یا خودشیفته هست یا نیست. سوال اینه که در چه حد خودشیفته است. اگه خودشیفتگی یه ویژگی شخصیتی باشه که خب احتمالا خیلی مساله حادی نیست، و باید بدونیم که ممکنه همه ما کم و زیاد دچارش باشیم. ولی اگه شدیدتر و در حد اختلال باشه، مساله فرق میکنه و جدیتر میشه.
توجه به این نکته از این نظر مهمه که نمیشه با دیدن دو تا صفت شبیه خودشیفتهها به یه آدم نسبت خودشیفتگی بدیم. مثلا بگیم فلانی همهش جلوی آینه است پس خودشیفته است. این روزا این اصطلاح مثل نقل و نبات استفاده میشه و هرکی درباره خودشیفتگی مطلبی میخونه فوری توی ذهنش شروع میکنه اطرافیانش رو خودشیفته فرض کردن و برچسب زدن. در حالی که به این سادگی نیست. و مساله اینه که دنبال هر چیزی بگردی پیداش میکنی! خیلیا اگه اصلا اینو نمیشنیدن مشکل خاصی هم با همسرشون نداشتن. برای خنثا کردنش میشه برای کمی تفریح، دنبال این ویژگیها تو خودمون بگردیم. مطمئنم اگه با خودمون روراست باشیم یه چیزایی پیدا میکنیم!
بنابراین، اگه حس میکنید همسرتون خودشیفته است، ممکنه در اشتباه باشید. برای اینکه در این مورد مطمئن بشید، کاری نمیتونید بکنید جز اینکه از کمک متخصص، یعنی روانشناس بالینی یا روانپزشک، استفاده کنید و خود شما نمیتونید اینو تشخیص بدید که آیا همسرتون دچار اختلال شخصیت خودشیفته هست یا اینکه صرفا ویژگی شخصیتی خودشیفتگی داره. حتا در مورد تشخیص اختلال هم ممکنه نظر متخصصهای مختلف کمی فرق کنه، چون خیلی از رفتارها ممکنه شبیه خودشیفتگی باشن اما صرفا یه سری عادت یا حتا ناشی از یه گرایش فرهنگی قدرتمند باشن. مثلا در سیستم سنتی پدرسالارانه، خیلی از ویژگیهای پدرها شبیه رفتارهای خودشیفته هستن ولی در واقع پویاییهای اختلال خودشیفتگی توشون وجود نداره و صرفا یه ترند سنتی هستن که توی نسلها ادامه پیدا کردن. پس این ویژگی باید در یک بافت بزرگتر و با توجه به ریشههای شکلگیریش تفسیر بشه.
در هر صورت، اگه حس میکنید ممکنه همسرتون یا دیگر اعضای خانوادهتون دچار خودشیفتگی باشن، و اگه واقعا باشن! ادامه متن برای مدیریت رابطهتون مفیده.
خودشیفته با وجود ظاهر ترسناک یا قدرتمند یا سنگیش، درون ضعیف و شکنندهای داره و با این ظاهر در واقع میخواد از درون ضعیف خودش مراقبت کنه. بنابراین، هرقدر بهش احساس امنیت بدید و تهدیدش نکنید اصولا باید رفتارش با شما بهتر بشه. خودشیفته نیاز بسیار زیادی به پذیرش و امنیت داره. البته توجه کنید که افرادی که جذب خودشیفتهها میشن معمولا افراد خودکمبین هستن. بنابراین در این مورد باید حواستون باشه که این پذیرش و امنیت و درک متقابل به معنی پا گذاشتن روی خودتون و آسیب دیدن شما نیست و باید بدونید چطور درست انجامش بدید.
رابطه با آدم خودشیفته یه روند فرسایشی هست که ممکنه شما رو به تدریج تحلیل ببره. برای اینکه این اتفاق نیفته:
ماهیت خودشیفتگی رو بشناسید، نه صرفا علائمش رو
نیازی نیست مدام علائمش رو بخونید، چون هرچی بیشتر ویژگیها و نشانههای افراد خودشیفته رو مرور کنید بیشتر حس میکنید که همسرتون خودشیفته است. مثل وقتی که در مورد علائم بیماریها میخونید فکر میکنید خودتون همهشو دارید. و این روند عوارض خیلی بدی داره و کمکی به رابطهتون نمینه. کاری که بهتره انجام بدید اینه که درباره ماهیت خودشیفتگی و مدیریت رابطه با فرد خودشیفته کمی اطلاعات کسب کنید – میگم کمی، چون اگه زیادی روش تمرکز کنید ممکنه دچار وسواس، بدبینی و افکار منفی بشید. به نظر من در حدی که کار رو راه بندازه کفایت میکنه. میگن رو هر چیزی که تمرکز کنی بیشتر رشد میکنه، بنابراین وسواس پیدا کردن هم خودش مخربه. منظورم از ماهیت خودشیفتگی اینه که خودشیفتگی چطور به وجود میاد و اون فرد ممکنه چه احساس و افکاری داشته باشه. این به همدلی بیشتر شما با همسرتون کمک میکنه.
خودشیفتهها ممکنه رفتارهایی داشته باشن که بهش میگیم گسلایت یا بازی روانی یا منیپیولیت یا همون رفتارهای باجگیرانه. هدف این رفتارها معمولا تحقیر و تخریب و باجگیری از شما است، اما ناخودآگاهه و فرد ممکنه آگاهانه این کارو نکنه. برای اینکه این رفتارها شما رو تو دام نندازه لازمه که خنثا کردن خودشون و اثراتشون رو یاد بگیرید.
برای خنثا کردن خود رفتارهای باجگیرانه میتونید: 1) از تکنیک ژورنالنویسی برای الگویابی رفتارهای باجگیرانه استفاده کنید. این کار کمک میکنه با الگوهای تکراری آشنا بشید و بهتر بتونید پیشبینی و خنثاشون کنید. 2) از گفتگو استفاده کنید. مثلا وقتی همسرتون با ایجاد بازی روانی میخواد به شما ثابت کنه که در اشتباهید، بگید به نظر میاد تو فکر میکنی من اشتباه میکنم. قطعا نظر تو مهمه و یه جنبه از مساله رو نشون میده. همه ما حق داریم نظرات مختلفی داشته باشیم که بر اساس تجربیات شخصیمون شکل میگیرن. نظر من هم اینه که .... . توجه کنید که توی این گفتگو، شما به فرد خودشیفته حمله نمیکنید، یا در مقابل حملهش به حالت دفاعی نمیرید. بلکه اول نظرش رو مهم تلقی میکنید و بهش احساس امنیت میدید، بعد نظر خودتون رو بدون تحمیل بهش میگید. این باعث میشه فرد خلع سلاح بشه. (البته لزوما نه همیشه!)
برای خنثا کردن اثرات رفتارهای باجگیرانه لازمه مراقبت از خودتون رو جدی بگیرید. گفتم رابطه با خودشیفتهها فرسایشی هست و انرژی زیادی میبره، و خودشیفته به دلیل نیاز زیادش به توجه و مراقبت و اولویت دادن به خودش، ممکنه مانع مراقبت شما از خودتون بشه. ضمن اینکه معمولا آدمهای خودکمبین تو رابطه با خودشیفتهها میفتن و خودشون هم تمایل دارن توی روابط، خودشون رو در اولویت آخر قرار بدن. پس:
1) از خدمات مشاوره با یه متخصص خوب استفاده کنید و روی خودکمبینی خودتون کار کنید. مشاوری رو انتخاب کنید که به ساختن رابطه متعهد باشه و همون اول راحت نگه برو طلاق بگیر! وقتی شما قدرت خودتون رو نرم نرم به دست بیارید، ممکنه رابطه با خودشیفته بهتر بشه. خیلی وقتا خودشیفتگی اصلا از خودکمبینی طرف مقابل تغذیه میکنه. ضمن اینکه مشاور به شما کمک میکنه به یه دیدگاه منطقی برسید و بدونید توی رابطهتون دقیقا چه اتفاقی داره میفته و کجا باید چی کار کنید.
2) به فکر برآورده شدن نیازهای جسمی و روانی خودتون باشید. نیاز به استقلال و خودمختاری، نیاز به عشق و محبت، نیاز به روابط اجتماعی، نیاز به استراحت و تفریح، خواب و خوراک و ورزش مناسب، و خیلی نیازهای دیگه هست که باید بشناسیدش و در حد متعادل برآوردهشون کنید. اگه نیازهای روانی و عاطفی شما توی رابطه با همسرتون دچار کمبود هست، سعی کنید رابطه رو به سمتی ببرید که نیازهاتون برآورده بشه. همسر شما احتمالا خودش نمیاد بهتون بگه عزیزم بیا نیازت رو برآورده کنم و خودتون باید به فکر باشید. اگه امکانش نیست، تا حد امکان از راههای دیگه تامینشون کنید، مثلا روابط خانوادگی، یا رابطه با مشاورتون، انجام فعالیتهای مستقل هنری یا کاری و کارهای دیگه.
3) شبکه اجتماعی قوی و حمایتگر داشته باشید. داشتن دوستهای خوب، حفظ ارتباط با افراد خانواده و فامیل، و روابط اجتماعی دیگه میتونه به شما خیلی کمک کنه. معمولا افراد خودشیفته تمایل دارن ارتباط شما رو با اجتماع قطع کنن، ولی هرقدر شما این ارتباطات رو حفظ کنید هم منابع تامین انرژی روانیتون تقویت میشه، هم قدرتتون توی رابطه بالاتر میره، و هم نیازهاتون بهتر تامین میشه. و مهمتر: اگه توی رابطه اشتباهی گیر افتاده باشید، ممکنه به مرور زمان و تحت تاثیر بازیهای روانی طرف خودشیفته دیگه خودتون نتونید تشخیص بدید که اوضاعتون چقدر بده. اون شبکه اجتماعی هم توی تشخیص کمکتون میکنه، هم توی نجات! تراپی و مشاوره هم همین کارو میکنه.
4) هویت مستقل از همسرتون شکل بدید. خودکمبینها ممکنه مشکل هویت هم داشته باشن و خودشون رو در دیگران تعریف کنن. شما هم ممکنه خودتون رو در رابطه با همسرتون تعریف کنید و حس کنید بدون اون هیچید. و خب یک فرد خودشیفته از این موضوع خوشحال میشه! ولی در درازمدت این مساله هم برای شما بده هم برای اون. پس هویت خودتون رو توی جنبههای مختلف مثل شغل، هنر و سرگرمی، ورزش، روابط اجتماعی، درآمد، سبک زندگی و خوراک و پوشاک، اعتقادات و باورها، و هر چیز دیگهای بهتدریج مستقل کنید. شما میتونید متفاوت فکر کنید، علایق متفاوتی داشته باشید، فعالیتهای مختلفی انجام بدید و غیره، و نیازی نیست در همسرتون حل بشید و هرچی اون گفت رو تخم چشماتون بذارید! (حس میکنم لازمه اینجا تاکید کنم که توی رابطه همسرانه، همه چیز بهتره بدون جنگ و دعوا و خون و خونریزی و تدریجی بهبود پیدا کنه. در حد امکان! نرید فردا بگید تو بیخود کردی دلت قرمهسبزی میخواد من میخوام کرفس خام با تخم کتان بخورم، بعد داستان بشه!)
5) مرزگذاری کنید و روی حد و مرزها و خط قرمزهاتون بهطور جدی بایستید. خودشیفتهها خیلی تمایل دارن مرزهای شما رو بیارزش جلوه بدن و روش پا بذارن. هرچی راه بدید جلوتر میان. و خیلی مهمه که در مورد حدومرزها و خطوط قرمز خودتون اول شفاف باشید و بیانشون کنید (قبلش باید برای خودتون شفاف باشن!) و بعد هم دربارهشون جدی و بااعتمادبنفس باشید. در رابطه با آدم خودشیفته، نباید بجنگید و حمله کنید، ولی در عین حال نباید وا بدید و منفعل بشید. باید قدرت نرم و اعتمادبنفستون رو با خونسردی و بهطور منطقی حفظ کنید.
6) از نشخوار ذهنی، تو لاک دفاعی رفتن، و به خود گرفتن اجتناب کنید. رفتارها و حرفهای خودشیفتهها خیلی وقتا ممکنه خیلی دردناک و برنده باشه، اما اینا رو به خودتون نگیرید. این آدم آسیبدیده است. پس مرورشون نکنید و سعی کنید ازشون عبور کنید و اهمیت ندید. البته، به این معنی نیست که در مقابلشون سکوت کنید یا پا گذاشتن روی مرزهاتون رو عادی کنید. نه. کاری که نباید بکنید: به خود گرفتن، نشخوار ذهنی، تو لاک دفاعی رفتن، برنامهریزی برای انتقام سرد، پناه بردن به رفتارهای تدافعی-تهاجمی یا خشونت پنهان (مثلا تو غذاش تف کردن یا لباسش رو اشتباهی سوزوندن!). اینا کمکی به رابطهتون نمیکنن. معمولا بهترین کار اینه که در اون لحظه از موضع قدرت نرم و با اعتمادبنفس از مرزهاتون محافظت کنید و رفتار نادرستشون رو همراه با انتظارتون گوشزد کنید، و بعد هم در دنیای خودتون کلا ازش عبور کنید و دیگه تو ذهنتون نگهش ندارید. ضمنا، با خودشیفتهها بحثهای فرسایشی طولانی نکنید و تو دام گفتگوهای باجگیرانه نیفتید.
اینها نکتههایی بود که به ذهنم رسید و خیلی کلی گفتم. هر کدوم از اینا یه دنیا است که باید توی جلسات مشاوره یا آموزشی بیشتر باز بشه، ولی در حدی که یه سرنخی دستتون بیاد مفیده. در آخر میخوام به چهارتا مهارت اشاره کنم که برای مدیریت رابطه با افراد خودشیفته لازم دارید و میتونید با مراجعه به منابع معتبر یاد بگیریدشون: حس همدلی و ارتباط همدلانه، هوش هیجانی، ارتباط موثر، و ابرازگری قاطعانه. و پنجم و مهمتر از همه: افزایش عزتنفس. اینها موضوعاتی هستن که خیلی دمدستی شدن و هرکی از راه میرسه یه کارگاهی یا بسته آموزشیای یا وبیناری چیزی دربارهشون میذاره، چون خیلی نیازه و متقاضی زیاد دارن. اما شما به اینا اعتماد نکنید و دنبال آدمهای معتبر و دانشگاهی که جای درست و حسابی درس خوندن و به کارشون متعهدن و دنبال پول و توجه شما نیستن و یا کلینیکهای معتبر بگردید. مثلا کلینیک سگال، کلینیک دانشگاه شهید بهشتی، کلینیک دکتر حسن حمیدپور، یا موسسه مدت در حال حاضر توی ایران دارن خوب کار میکنن که من میشناسم. مخصوصا درباره عزتنفس باید بدونید که کار با بسته مسته و پادکست و پیج اینستا دنبال کردن و این چیزا درست نمیشه و لازمه یه دوره با متخصص درست پیش برید.
امیدوارم که متنم براتون مفید بوده باشه. با آرزوی موفقیت :)
زینب شاهدی
میتونید از راه ایمیل با من در ارتباط باشید: