سال 1940 یک سال بعد از شروع جنگ جهانی دوم کشور هلند علی رغم اعلام بی طرفی توسط حزب نازی بمب باران و محاصره میشود این محاصره تا سال 1945 و پایان جنگ ادامه پیدا میکند . در این مدت یهودی های زیادی کشته میشوند و قحطی زیادی پیش می آید
در زمان جنگ جهانی آقایی بنام هن وگ :)(آقای هان ) که در بچگی استعداد زیادی در نقاشی داشته ولی پدر او نقاشی را برای او نمی پسندیده و کلا فرزندش رو قابل برای فعالیت در این زمینه نمیدانسته .
چند سال بعد در مدرسه معلم نقاشی او متوجه استعدادش میشود و از آن جایی که خود علاقهمند به نقاشی قرن 17 هلند بوده مثل یوهانس ورمیر و فرانس هانس ... و این شاگرد تحت تاثیر علاقه معلم اش در سبک نقاشی قرن 17 پیش رفت
منتقدان ان زمان کارهای او را دوست نداشتند به دلیل آنکه خلاقیت نداشته و دنبال روی سبک گذشتگان بوده است . این فرد تصمیم میگیره به دلیل توانایی بالایی که در نقاشی قرن 17 داشته ، نقاشی آن نقاشان را بکشد و بنام همان افراد امضا نماید
مثلا نقاشی ورمیر را میکشید و به اسم نقاشی ورمیر با امضای او به قیمت کلان میفروخت لذا وقت و استعداد خود را گذاشت روی جعل .
این اقا تمام زندگی و تکنیک های نقاشی ، ترکیب رنگ های این ها را یاد گرفته بود و حتی بوم های قدیمی تهیه کرده بود و قلمو های آن زمان را میساخت و به جدیت به دنبال جعل این آثار پیش رفت .
حتی یکی از کارشناسان بزرگ آن زمان در باره ی یکی از نقاشی های اقای هان گفت: نقاشی از ورمیر کشف شده که در نوع خودش بی نظیر و یکی از بانکداران متمول آن زمان به یک قیمت کلان آن نقاشی را خرید .
بعد از این یک نقاشی دیگر کشید و به دوستش گفت این نقاشی را به فرانسه ببر و به موسسه رام ران بفروش دوست وی این کار را کرد و به قیمتی معادل چهارو نیم ملییون دلار ( به پول امروز) فروخت با این پول در فرانسه یک خانه بسیار بزرگ خرید و تا شروع جنگ جهانی دوم در فرانسه بود .
نزدیک جنگ جهانی دوم تصمیم گرفت به هلند برگردد به محض ورودش به هلند دوباره یک نقاشی به اسم ورمیر کشید و فروخت به یک بانکدار حزب نازی این بانکدار چند سال بعد ان را به یکی از بالاسمت ترین مارشال های نازی فروخت .
در سال 1943 این اقای مارشال حزب نازی این نقاشی به انضمام سایر کلکسیونی که تهیه کرده را در یک معدن نمک پنهان میکند . دلیل اینکه این مکان را انتخاب کرده بود فضای خشک معدن نمک و دور از حمله های هوایی بود پس از پایان جنگ و شکست نازی ، متحدین به این معدن میروند و شروع به برسی این کلکسیون و آثار میکنند . و خصوصا نقاشی جاعل داستان ما را مورد برسی قرار می دهند
بعد از تحقیقات فراوان نام آقای هان دررابطه با این نقاشی کشف میشود . این اقا را دستگیر میکنند به جرم :
(( همکاری با دشمن و فروش اثار ارزشمند تاریخی کشور هلند به حزب نازی که جرم بوده و خیانت به کشور )) یعنی نیروهای قانونی و انتظامی متوجه جعلی بودن اثر نشده بودند بلکه آن را اصل میپنداشتند و فکر میکردد اثر هنری ملی را فروخته است
زندانی شد و قرار بر دادگاهی شدن او بود . اگر دادگاهی میشد و بخاطر اتهام بالا میخواست مجازات شود مجازاتش چیزی نبود جز اعدام . اقای هان تصمیم میگرد صبر کند تا ببیند دادگاه چطور پیش میرود و ابتدائا چیزی نمی گوید راجعبه جعلی بودن .
چند روز بعد پس از کلنجار های شخصی درونی و ترس بالایی که داشته قبل از دادگاهی شدن اعتراف میکند که نقاش نقاشی خودش بوده
هیئت منصفه قبول نمیکنند و میگویند این نقاشی کار ورمیر است و کارشناسی ان را ثابت کرده است .
تمام بوم های و تکنیک ها و قلمو ساختن ها و.... داشت به ضرر او تموم میشد از او اصرار از انها انکار!
اقای هان درخواست میکند ابزار و وسایلش را به او بدهند تا عین همین نقاشی را مجدد بکشد با این کار خودش پرده از تاریخ جعل نقاشی و فروش اثار جعلی و راه پیدا کردن کلی از انها به موزه های مهم دنیا برمیدارد
در سال 1946 از جرم همکاری با دولت نازی تبرئه شد و از زندان اومد بیرون ولی در سال 1947 مجددا به دلیل جرم ((جعل نقاشی)) به دادگاه فراخوانده شده بود
در طول این یکسال به شهرت بسیار زیادی دست پیدا کرد و هر نقاشی که میکشید البته به اسم خودش سریعا به فروش میرفت
اما در دادگاه سال 1947 به دلیل جعل نقاشی یکسال زندان محکوم شد ولی بخاطر افسردگی و استفاده زیاد از مشروبات الکلی و قرص خواب تا قبل از تجدید نظر دادگاه فوت میکنه
اما بعد از فوت اش دولت اموال او را میفروشد که در بین آن ها چند نقاشی اصل هم وجود داشت که از منبع آن پول ، دولت خسارت خریداران نقاشی های جعلی رو پرداخت میکند و مابقی را به عنوان مالیات دولت برمیدارد زیرا به خاطر فروش اثارش باید به دولت مالیات میداده که نداده است
نقاشی های جعلی او هم چنان با عنوان جعلی فروش میره البته با قیمت پایین تر بعضی از اونها در موزه آمستردام نیز نگهداری میشوند
مردم هلند در سال1947 بعد از نخست وزیر کشور این نقاش را جزو محبوب ترین ها در نظر گرفته بودند به دلیل نفرتی که از دولت نازی داشتند و خوشحال بودند که این نقاش سر یک مارشال حزب نازی را کلاه گذاشته و علاقه آن ها به نقاش بخاطر نفرتی بوده که به نازی ها داشتند .