سخت ترین بخش کلاس انشا برای خیلی از ما آنجایی بود که معلم میگفت موضوع آزاد است. در ابتدا کمی به مغزمان فشار میآوردیم که راجب چه بنویسیم و بعد از چند دقیقه چون به نتیجهای نمیرسیدیم یکی از موضوعات همیشگی تاریخ انشای فارسی یعنی باران و پاییز و رودخانه را برمیگزیدیم و همان کلمات و جملات همیشگیتر را با ترتیبی متفاوت از گذشته مینوشتیم. در اکثر مواقع هم انشایمان که شامل جملاتی مانند: ("من پاییز را دوست دارم", "پاییز فصل بسیار زیبایی است", "رودخانه آبی زلال دارد" و..) میشدند نمره بالایی میگرفتند. البته اگر بد خطی و غلط های املایی خود را نادیده بگیریم.
متاسفانه چون به دردهای جان سوز و غیر کُشندهی "نمیدانم چه بنویسم" و "این چه مزخرفاتی است که مینویسم" دچار هستم از نوشتن ادامه این مطلب معذوریم.