تقریباً یک سالی میشود در ویرگول مینویسم گاهی مسخره و گاهی تشویق گاهی از نوشتهام الهام گرفتند و... یک سال است با غمی وصف نشدنی میجنگم یک سال است دیگر برای کلمه (دوستت دارم) ذوقی ندارم (حتی شما دوست عزیز) یک سال است با بغض میگذرانم...
گذشت اما فراموش نشد بدون او جهان جور دیگریست او قلب من بود من قلبم را نثارش کردم و او ...
دلم اناری ترک خورده در ته ظرفی در یک میهمانیست که کسی آن را بر نداشته است و تنها در کف ظرف مانده...