شیرین
شیرین
خواندن ۱ دقیقه·۵ ماه پیش

دلم می‌خواد...

من دلم می‌خواد الان به جای صدای کولر صدای بارون میومد و رعد و برق، آسمون سیاه شب مثل چشمام سرخ بود و روزای بد رو با خودش می‌شست و می‌برد. دلم می‌خواد رو به روم شعله‌های بخاری می‌دیدم تو تاریکی و گرماش شبیه گرمای آغوش یار. گفتم یار ...

یاری وجود نداره دیگه...گاهی دلم پر می‌کشه براش گاهی دلم می‌خواد یه دل سیر کتکش بزنم امان از دل که هرچی می‌خواد نمی‌تونم همون لحظه یا حتما براش محیا کنم مثل یه بچه همه چی رو با هم می‌خواد. اصلا هم می‌خواد هم نه...

دل بارون و برگ‌های پاییزی می‌خواد، ادکلن گرون قیمتی که امسال تموم شده رو می‌خواد، دوربین می‌خواد، لباس طراحی شده تو ذهنمو می‌خواد، گل می‌خواد، سفر تنهایی می‌خواد، یار از دست رفته رو می‌خواد

آره بیشتر از همه عین این بچه‌های تخس یار از دست رفته رو می‌خواد... خب از دست رفته، ترکم کرده چاره‌ای ندارم جز این که بهش بگم خوب می‌شی


کوه باش و دل نبند/ اینستاگرام: ezatii.z
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید