Zhalen masroot
Zhalen masroot
خواندن ۳ دقیقه·۴ سال پیش

یک عاشقانه ی آرام‌:‌آرام عاشقی کنید

یک عاشقانه آرام برای یک عاشقی آرام

از کودکی، عسل را بسیار دوست داشتم. این، شاید، یک قطعه خیالِ خالصِ چسبنده‌ی شیرینِ طلایی رنگ بود. کودکانِ کم سال، قدرتِ انتخاب ندارند. کودک، عاشقِ مادر نیست، محتاج مادر است. عشق، احساسی و کلامی کودکانه نیست. یک قطعه خیالِ خالصِ طلایی به نام عسل را دوست داشتم و بعدها، این دوست داشتنِ خیالی، گرفتارم کرد.

زمانی عسلی خریدم که عسل نبود. دلم شکست. برانگیخته شدم. دربه در به دنبالِ عسلِ اصل گشتم، نیافتم. عسل فروشان، پیوسته فریبم می‌دادند. عسل فروشان، چیزی را می‌فروختند که «مثلِ» عسل بود. دلم بیشتر شکست. دلم برای کودکی‌هایم سوخت. دلم برای خلوصم سوخت. نمی‌خواستم از کودکی تا نوجوانی، تا جوانیِ تمام، چیزی را با لذت، یک لقمه درصبح، در دهان نهاده باشم که دروغ بوده باشد. هرجا که رفتم، حتی کنار بسیاری از کندوها، عسلِ راست نیافتم و زنبورانِ بی‌شماری را افسرده و متاسف یافتم و گریستم.

برای ساختن یک جهان جعلی که در آن هیچ‌چیز، همان چیزی نباشد که باید گروهانی از آدم‌ها، سرسختانه تلاش کرد‌ند و ایشان به احترام همین تلاش جان فرسای غول‌آسای کمرشکن، دَمی به صداقت بازنخواند گشت؛ دَمی.

روزی زنبوری به من گفت: به ما آموخته‌اند که عسلی بسازیم که از جنسِ شیر‌ی گل‌ها نباشد و فشرده‌ی عطرِگل‌ها را در خود نداشته باشد.

اگر عسل واقعی بسازید، اعدامتان می‌کنند؟

- اعدام؟ چه حرف‌ها! در میان همه‌ی جانوران جهان، فقط انسان‌ها اعدام می‌شوند- به وسیله‌ی انسان‌ها. دیگر هیچ جانوری اعدام نمی‌شود و نمی‌کند.

اگر پدرم، آن‌وقت‌ها که زنده بود، از کندوهای جنگلی، گهگاه برایمان عسل ناب معطر نیاورده بود، من به خاطر آن که عسل فروشان، عمری فریبم داده بودند، ممکن بود خودکشی کنم یا عسل‌فروشان را قتل‌عام کنم و اگر نکردم، به جای آن در خلوت بسیار گریستم و گریستم.

روزی از مردی که می‌گفت عسل اصل را می‌شناسد، پرسیدم: عسلی که بی‌تردید کارمایه‌ی زنبوران درستکار بی‌ریای عاشق گل باشد، کجا می‌توانم بیابم؟

عسل شناس گفت: در کوهپایه‌های آن گُل‌باران سبلان؛ جایی که- اگر بخواهی، نشانی‌اش را به تو می‌دهم- گُل، مثل دریا تو را در خود غرق می‌کند. من در ساوالان دوستی دارم، شکِّ در خلوص عسلش گناه کبیره است.

متنی که خواندید بخش زیبایی بود از یک عاشقانه ی آرام نادر ابراهیمی.


شاید کمترکسی تا حالا اسم اثر معروف نادر ابرهیمی رو نشنیده باشه اما اگر عاشق هستید بدونید که نباید این کتاب رو از دست بدید.

اگر درگیر یک رابطه‌ی عاشقانه هستید‌،بدونید که همیشه خوندن یک کتاب عاشقانه یا تماشای یک فیلم عاشقانه و یا یک موسیقی با تم عاشقانه شما رو به یاد معشوق خواهد انداخت.

برای یک آدم عاشق همیشه خوندن عاشقی های بقیه جذابه.گاهی وقت ها که آدم به یه جایی میرسه و میگه عه ما هم همین‌طوری هستیم،اونجا جذاب ترین قسمت خوندن یک روایت عاشقانه است.

همراه شدن با عاشقی یک معلم عاشق و رفتن با اون به دامنه های سبلان کمترین لذتیه که یه آدم عاشق با خوندن یک عاشقانه ی آرام به دست میاره.اگر می‌خواید این لذت دوبرابر هم بشه،پیشنهاد میکنم کتاب صوتی این اثر رو به صورت قانونی بخرید،با یار هم‌قدم بشید،سکوت کنید و فقط گوش کنید.مطمئن باشید متوجه گذر زمان نخواهید شد.

.پیشنهاد های من برای دریافت این کتاب صوتی با صدای دلنشین پیام دهکردی نازنین فروشگاه های طاقچه،نوار‌و فیدیبو‌ ‌هست.

عاشقی کنید و لذت ببرید.

https://www.navaar.ir/audiobook/106/%DB%8C%DA%A9-%D8%B9%D8%A7%D8%B4%D9%82%D8%A7%D9%86%D9%87-%D8%A2%D8%B1%D8%A7%D9%85



https://taaghche.com/book/39534/%DB%8C%DA%A9-%D8%B9%D8%A7%D8%B4%D9%82%D8%A7%D9%86%D9%87-%DB%8C-%D8%A2%D8%B1%D8%A7%D9%85
https://fidibo.com/book/67255-%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D8%B5%D9%88%D8%AA%DB%8C-%DB%8C%DA%A9-%D8%B9%D8%A7%D8%B4%D9%82%D8%A7%D9%86%D9%87-%D8%A2%D8%B1%D8%A7%D9%85




تو هم بخوانبا من بخوان
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید