اصولاً تجربهها زمانی ارزشمند هستند که باعث به دست آوردن نتایج ارزشمند شوند یا از به وجود آمدن مجدد نتایج تلخ جلوگیری کند. غیرازاین باشد دیگر تجربه، آن ارزش و جایگاه لازم را ندارد.
نقل است که خردمند یک اشتباه را دو بار تکرار نمیکند و مارگزیده از ریسمان سیاهوسفید میترسد.
اما نمیدانیم این شوربختی است که دامنگیر اکوسیستم استارتاپی استان را گرفته که نهتنها از تجربههای ملی درس نمیگیرد بلکه از تجربهی تلخ دوستان و آشنایان خود هم عبرت نمیگیرد و بازهم برای راهاندازی استارتاپ خود از وام بانکی با درصدهای متفاوت استفاده میکند.
اساساً حضور تفکر رگلاتوری که مبتنی بر یک ساختار منظم؛ رسمی و آکنده از دستورالعملهای بروکراسی است برای دنیای کارآفرینی و استارتاپ که مبتنی بر ابهام، پیچیدگی غیرمنظم همراه با روابط و ساختار غیررسمی است؛ آنچنان سنخیتی ندارد و پارادوکسی است که به دلیل بزرگی رگلاتور ازلحاظ ساختار و حجم باعث درهم شکستگی استارتاپ و شخص کارآفرین میشود.
شاید یکی از تجربههای تلخ ما در وامهای بانکی و مواجه با بخش خصوصی، صندوقها و مؤسسات اعتباری برای اشتغالزایی و ایجاد بنگاههای اقتصادی که اقدام به پرداخت وامهای متنوع تحت عناوین مختلف کردند و حاصلی جز افزایش قسطهای بانکی و پر کردن جیب بانکها نداشت.
شاید ما نتوانیم با ساعتها فکر کردن، موارد هرچند انگشتشمار از توفیقات رگلاتورها در اقتصاد پیدا کنیم. در سدسازی، ساختمانسازی، توسعه بنگاههای اقتصادی و... دولت نتوانست توفیقی کسب کند به همین خاطر سادهاندیشی است که فکر کنیم تصمیمات خام و بیبرنامه دولت دنیای کارآفرینی را آباد میکند.
دهها استارتاپ و کارآفرین را در استان سراغ داریم که برای شروع کاری که میتوانست به ثمر بنشیند به خاطر تزریق نابجا وامهای بانکی و ازهمگسیختگی ساختار هزینهشان از بین رفتهاند به همین خاطر قویاً اعتقاد بر این هست:
این موارد و موارد متعدد دیگر از دسته استدلالهای نافی وام بانکی برای استارتاپها است که نباید به استارتاپها هیچگونه وام بانکی بدون برنامهریزی محکم و عقلایی اعطا کرد.
منبع: ژرفا مدیا