ویرگول
ورودثبت نام
Zohre Montazer
Zohre Montazer
خواندن ۱ دقیقه·۴ سال پیش

سپندارمذگان

درآن دور و زمان‌هایی که مردم نان به نرخ روز نمی‌خوردند و این جنگولک‌بازی‌های ولنتاین و غیره و ذالک هنوز پا به عرصه‌ی هستی ننهاده‌بودند، یک‌جایی روی زمین خدا، مردمانی می‌زیستند که، شادی را تجلی اهورامزدا در وجود آدمی و سوگ و اندوه را منشا اهریمن می‌دانستند.
برای همین با انگیزه‌های مختلف و هنگام تحولات طبیعت به جشن می‌نشستند. نه از این جشن‌های خرس و شکلاتی‌ها! نه! مردمان گرد هم جمع می‌آمدند و ستایش پروردگار می‌گفتند و از حال هم می‌پرسیدند. لقمه‌نانی می‌خوردند و سر سوزن ذوقی به خرج می‌دادند و دست‌افشان روز به شب می‌رساندند.
آن روزها می‌دانستند عقل سالم در بدن سالم است فقط به تن سالم ختم نمی‌شد! روح و ایمان سالم هم یک پای قضیه هستند!
القصه...
بعضی جشن‌های آن سال و روزها مثل گاهنبار برای نزدیکی مردمان به هم بوده و بعضی دیگر برای امشاسپندان و ایزدانی برپا‌می‌شده که حافظ روزها و ماه‌های سال بوده‌اند. مثل سپندارمذگان...
گویا فرشته‌ی سپندارمذ در عالم معنا مظهر عشق و محبت و تواضع و در عالم مادی نگهبان زمین بوده. و از آنجا که زن مظهر عشق و محبت است و زمین مانند مادری همه‌ی موجودات را زیر بال و پر خود گرفته، بنابراین وقتی روز اسپند از ماه اسپند یکجا جمع می‌شدند، جشن سپندارمذگان به پاسداشت بانوان برگزار می‌گشته.
خلاصه که برایتان عقلی سالم در بدنی سالم آرزومندم
#مامان_زهره

پ.ن: نمی‌دانم ۲۵ روز دیگر چطور در چشم #فردوسی نگاه کنم و اتمام شاهنامه‌ای که بسی رنج سی ساله برایش برد تا پارسی را پاس بدارد را به او تبریک بگویم که به سبب پای کوبی‌های ولنتاین و گاوبازی‌های استوری نشان، مورد عنایت #رودکی قرار نگرفته و تن #کوروش در قبر نلرزانم!

#ایران_باستان #سنتی_ایرانی #جشن #زن #صد_زن

مامان زهرهطنز تلخمادرسپندارمذگانولنتاین
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید