به نظرم یکی از بزرگترین مشکلات ایران، ارتباط ضعیف جامعه متخصصان با بدنه اجتماع است. اساتید با خودشان و به زبان خودشان صحبت میکنند. مهارت نوشتن دارند اما نه نوشتنی که به درد مردم بخورد. علم و دانش و تجربیاتشان را میان خودشان به اشتراک میگذارند و از این همه درس و بحث و گفت و شنود، فایده بسیار کمی به جامعه میرسد. نمونههای انگشتشماری را میشناسم که خواسته و توانستهاند صدایشان را به گوش مردم برسانند.
اگر در زمینهای متخصص هستید، کمی از فضای آکادمیک و نشریات تخصصی فاصله بگیرید و با آدمهای معمولی حرف بزنید. کمک کنید در این هیاهوی نوشتههای بی سر و ته و بی منبع نت فارسی، دو کلمه حرف حساب به گوشمان برسد!
در این مقاله راهکارهایی را مطرح میکنم برای نوشتن به زبان ساده، نوشتن به زبان مردم.
بیایید صادق باشیم. ما رسانه ملی نداریم. رسانه حکومتی داریم که متخصصان را دستچین میکند. تنها به کسانی اجازه صحبت میدهد که در راستای اهداف خودش عمل کنند و حرفی نزنند که حکومت را به چالش بکشاند. هرازگاهی یکی دو مورد از دستشان در می رود اما رویکرد همیشگی، سانسور است که باعث شده هر روز بیشتر و بیشتر اعتماد مردم را از دست بدهند.
در چنین شرایطی، تنها چاره استفاده از رسانههای اجتماعی است. اگر کارشناسان و متخصصان ما فعالیت بیشتری در این رسانهها داشته باشند و بتوانند مردم را به سوی خود جذب کنند، مراجع معتبری برای دریافت اطلاعات در دسترس جامعه خواهد بود. نمونهاش را در بحرانهای کرونا میبینیم.
از ویدئوهای اینستاگرامی تا نقل قولهای عجیب و غریب از زبان پروفسور سمیعی، از داستان روغن بنفشه تا تاثیر سیر و زنجبیل، هر کس روشی برای پیشگیری و درمان مطرح میکند و چیزی که کمتر در این میان به گوش میرسد، صدای متخصصان واقعی است! (بماند که در این مورد خاص، بین خود پزشکان نیز اتفاق نظر وجود ندارد!) این مسئله را در همه حوزههای دیگر میتوان دید. محیط زیست، علوم سیاسی، تاریخ و ... . شخصا فکر میکنم اگر متخصصان و اساتید و کارشناسان از فضای محدود آکادمیک بیرون میآمدند و میتوانستند با مردم ارتباط برقرار کنند، اوضاع کمی بهتر میشد.
اما مشکل به همین جا ختم نمی شود. مسئله مهم دیگر، زبان است. حتی آن استادهایی که رسانهای در اختیار دارند یا مقالاتی در روزنامهها و خبرگزاریها منتشر میکنند، نوشتن به زبان مردم را بلد نیستند یا حتی بدتر، سادهنویسی را کسر شان میدانند.
دوستی دارم که متخصص علوم سیاسی و روابط بینالملل است. در دوران حمله به پایگاه موشکی آمریکا و سقوط هواپیما، مقالهای نوشته بود و با دیدگاهی تازه و جذاب، آن جریانها را تحلیل کرده بود. ویرایش این مقاله را به من سپرد. از کلام سنگینش تعجب کردم. قرار نبود مقاله را در یک مجله تخصصی چاپ کند.
من این آدم را از نزدیک میشناسم و میدانم چقدر شیوا و سر راست صحبت میکند. میدانم که چقدر به ادبیات مسلط است و زبان را میشناسد. بحثهای زیادی داشتهایم و سنگینترین نظریات علوم سیاسی را به زبانی ساده برای من که هیچ چیز از این حوزه نمیدانم توضیح داده بود.
با هم صحبت کردیم و معلوم شد که در فضای تخصصی اگر این سبک سنگین را رعایت نکنید، کسی حرفتان را جدی نمیگیرد! به او گفتم که اگر میخواهی حرفهایت را به گوش مردم برسانی، باید مثل خودشان حرف بزنی. این زبان سنگین و پر از کلمههای نامانوس، فقط به درد همکاران خودت میخورد! همیشه اصرار میکنم یادداشتهایش را برای مردم عادی بنویسد و منتشر کند. جایی که از رانندههای تاکسی گرفته تا محتوا نویس، هرکدام یک نظریه سیاسی داریم، شنیدن حرفهای یک متخصص میتواند مفید باشد!
کل حرفم این است:
اگر در زمینهای تخصص دارید، اگر چیزی را بلدید که میتواند به زندگی روزمره یا روشنترشدن ذهنهای مردم کمک کند، در رسانههای اجتماعی فعال باشید. ما رسانه ملی نداریم. آموزش و پرورشمان هم در دست افرادی نادانتر از خودمان است. کمک کنید بیشتر بدانیم و بهتر عمل کنیم.
برای این کار، لازم است مهارت نوشتن به زبان مردم را یاد بگیرید. مخاطبتان را بشناسید و به زبان خودش صحبت کنید. روش حرف زدنتان با همکاران دانشگاهی و نوع نگارش مجلات تخصصی، به درد مردم نمیخورد.
برای انجام دادن این کارها، توصیههایی دارم:
رسانه های اجتماعی را بشناسید!
حال و هوای هر شبکه یا رسانه اجتماعی با دیگری متفاوت است. زبان هر کدام با دیگری تفاوتهایی دارد. لازم است زمانی را صرف گشت زدن در این رسانهها کنید. کم کم قواعد رایج هر کدام را درک خواهید کرد. محتوای آموزشی فراوانی در قالب ویدئو، پادکست، متن و ... در این زمینه وجود دارد که با یک جستوجوی ساده به آنها دسترسی خواهید داشت.
تحقیق کنید!
حرفهای آدمهای عادی را در شبکههای اجتماعی بخوانید. به ویژه کسانی که مخاطبان بیشتری دارند و مردم ارتباط بیشتری با آن ها برقرار کردهاند. طبیعتا منظورم کسانی است که با حرف حساب زدن، مخاطب جذب کردهاند نه با سر و شکل عجیب و غریب و کارهای ناهنجار!
از ادبیات داستانی غافل نشوید!
رمان و داستان کوتاه بخوانید. آثار نویسندههای روز ایرانی و ترجمههای رمان های خارجی. تاثیر این خواندن را به مرور در نوشتههایتان خواهید دید.
نوشتار را به گفتار نزدیک کنید!
مهمترین و سادهترین نکته همین است. منظورم شکستهنویسی یا نوشتن به زبان محاوره نیست. میخواهم بگویم تا حد ممکن همان کلمههایی را که در حرف زدن به کار میبرید، در نوشتنتان استفاده کنید. میتوانم هزاران مثال در این زمینه بزنم: ما در هنگام حرف زدن از فعل «می باشد» استفاده نمیکنیم، کسی به جای «برعکس» یا «واژگون» نمی گوید «باژگونه»، هیچ کس هنگام حرف زدن به جای «توجه کنید» نمیگوید «دقت لازم را مبذول بفرمایید» یا به جای «نابودی» نمیگوید «اضمحلال» و ... .
کوتاه حرف بزنید!
ساده و سرراست بنویسید. فقط تا حدی مقدمه چینی کنید که برای روشن شدن مفهوم لازم است. حوصله مخاطبان روز به روز کمتر میشود و متنهای طولانی طرفداران کمی دارند. البته این به رسانهای که انتخاب کردهاید هم بستگی دارد. متنی که در وبلاگ خود منتشر میکنید میتواند طولانیتر از متنی باشدکه در یک کانال تلگرامی به اشتراک میگذارید.
تیترهای جذاب به کار ببرید!
از تیترها و عنوانهای جذابی استفاده کنید که کلمات کلیدی را در خود داشته باشند. مردم هر چیزی را با کلمات و عبارات خاصی جست و جو میکنند و طبیعتا تیتری که شامل این کلمهها بشود، توجهشان را جلب خواهد کرد. پیشنهادهای گوگل میتواند در این زمینه مفید باشد. وقتی که چیزی را در گوگل جستوجو میکنید، منویی از عبارتهای پیشنهادی باز میشود و مواردی را نشان میدهد که کاربران بیشتر جستوجو کردهاند. تعدادی عبارت هم در پایین صفحه نتایج نشان داده میشود. اینها می توانند کمک کنند دید بهتری در مورد شیوه حرف زدن مردم به دست آورید.
پاراگراف اول را جدی بگیرید!
حجم محتوایی که هر روز در رسانههای اجتماعی مختلف تولید می شود، بسیار زیاد است. این تولید انبوه یکی از عوامل حواس پرتی مخاطبان به شمار میرود. برای جذب کردن مخاطب تنها چند ثانیه فرصت دارید. باید بتوانید در اولین کلمات او را با خود همراه کنید. مقدمه چینیها و طول و تفصیلهای متنهای آکادمیک این جا کاربرد ندارند!
تمرین کنید!
خواندن و نوشتن زیاد، به تدریج سبک شما را شکل میدهد. زیاد بنویسید. هر فکری را که به سرتان میزند یادداشت کنید. فرقی ندارد در یک دفترچه کوچک یا Note موبایل. خود من دلم میخواست یک ماشین تایپ قدیمی داشتم. از آنها که ژست نوشتن یک اثر ادبی بزرگ را به آدم میدهند! ولی ابزار و روش مهم نیست. فقط زیاد بنویسید و خودتان را به این کار عادت بدهید.
قصه بگویید!
راههای مختلفی برای جذب مخاطب وجود دارد و داستانسرایی یکی از بهترین روشها است. این شیوه عمری چند هزار ساله دارد. اجداد ما به خوبی فهمیده بودند که میتوانند با داستان مردم را به خود جذب کنند. به همین خاطر، بسیاری از مفاهیم آموزشی را در قالب قصه به مخاطبها ارائه میدادند. مثنوی مولانا و گلستان سعدی نمونههای درخشان این روش هستند. تکنیکی که هنوز هم در تبلیغات و تولید محتوا به کار میرود. منظورم این نیست که برای ارائه مفاهیم تخصصی، قصهای با شخصیتهای مختلف بسازید. میخواهم بگویم هر جایی که امکانش را داشتید، کمی حالت روایی به متنهایتان بدهید. مثل وقتی که ماجرایی را برای دوستی تعریف میکنید.
خودتان باشید!
شبکههای اجتماعی پر است از آدمهای مصنوعی و ظاهرسازیهایی که دیر یا زود لو میروند. در چنین محیطی، صداقت یک برگ برنده است. از تجربیات و زندگی واقعیتان حرف بزنید. بگذارید این استاد متخصص یک چهره انسانی داشته باشد که مردم بتوانند با آن احساس نزدیکی کنند!
ممکن است بگویید زمان و توانایی لازم را برای یادگیری مهارت نوشتن و به کار بردن این موارد نداریم. خب، من و امثال من کارمان همین است. اگر فقط یک هنر داشته باشیم این است که بلدیم مفاهیم سخت و پیچیده را به زبان ساده انتقال دهیم. میتوانید حرفهایتان را به ما بسپارید تا آنها را با نظارت خودتان به زبان مردم ترجمه کنیم.
پی نوشت:
این متن قبلا در صفحه لینکدین من منتشر شده بود.