یکی از مشکلاتی که همیشه با آن دست به گریبان بودهام، معادلگذاری است. مثلا وقتی قرار باشد متنی با محوریت تکنولوژی بنویسم، یک وقت به خودم میآیم و میبینم نصف کلمات مقالهام انگلیسی شدهاند! این برای کسی که یک عمر ادبیات خوانده باشد، فاجعه است! جایگزین فارسی بعضی از واژهها تا اندازهای جا افتاده است. مثلا با استفاده از کلمه مرورگر مشکلی ندارم اما هیچ جوری نمیتوانم به جای بُلد Bold بگویم فلان بخش متن را توپر کنید!
من عاشق این زبان هستم و از این که میبینم واژههای بیگانه ضعیفش میکنند دلگیر میشوم. اما خودم هم از این کلمهها استفاده میکنم. چون میخواهم مخاطب حرفم را ساده و روشن بفهمد. راستش امید چندانی هم به آینده ندارم. از فرهنگستان حداد ها که آبی گرم نمیشود اما حتی اگر خود فردوسی هم رئیس فرهنگستان بود کار چندانی از دستش برنمیآمد.
چه توقعی داریم وقتی همه چیزمان به همه چیزمان میآید!؟
زبان در کنار فرهنگ، فناوری، اقتصاد و ... رشد میکند. فرهنگی که در حال رشد و شکوفایی نباشد، نمیتواند زبان باروری داشته باشد. بزک کردن زبان با جایگزینهای شایسته، درمان موقت است. باید فکری به حال پای بست خانه کنیم که ویران است...
پی نوشت اول: این مطلب را قبلا در لینکدین منتشر کرده بودم.
پی نوشت دوم: ناصرالدین شاه که معرف حضورتان هست!؟ تصویر متعلق به ایشان است. همین طور جمله همه چیزمان به همه چیزمان ... !