تلگرام من پر از کانالهای خوب است! کانالهایی که همهشان یک جور لعنتیای محتوا تولید میکنند!
یکیشان پادکستهای حرفهای میسازد؛
یکی دیگر از نویسندگی خلاق میگوید؛
آن یکی هم راهبهراه روزنوشتهای جذاب مینویسد!
از کانالهایی هم که تحلیلهای فرهنگی، اجتماعی و سیاسیشان تا هُم فیها خالدون آدم را میسوزاند، دیگر نگویم!
خب حالا من با این همه محتوای غنی و پدر در بیاور چه کار میکنم؟!
راستش اگر دستی به کتف چپم بزنید همهشان سرریز میکنند! از بس که هی یادم میرود مرورشان کنم و هربار حوالهشان دادهام به این ناحیه!
گاهی میگویم همهشان را به شیفت دیلیتی مهمان کنم و خلاص! اما هربار که دست روی دکمه دیلیت میگذارم انگار که بخواهم تیغ بکشم روی شاهرگم، تردید خِفتم میکند!
و کسی توی ذهنم میخواند "یه فرصت دیگه بهش بده"
و من به تک تکشان فرصت میدهم تا دوباره در حالت میوت مطلب روی مطلب پست کنند و من بیخبر از آپدیتشدنشان فقط دلم را خوش کنم که دارمشان! که یک روزی سراغشان را میگیرم!
و حالا که فکرش را میکنم میبینم این دقیقاً همان رفتاریست که در کل زندگیام در مورد آرزوها و علایقم داشتهام!