زیبا حیدری
زیبا حیدری
خواندن ۱ دقیقه·۵ سال پیش

نگاهی به دیکتاتوری از زاویه‌ای متفاوت!

کمونیسم رفت ما ماندیم و حتی خندیدیم، ناداستانی که یک جامعه‌ی تحت سلطه‌ی کمونیسم را روایت می‌کند، گونه‌ای از دیکتاتوری.

دیکتاتوری‌ها تنها اسم‌های متفاوتی دارند اما در باطن همگی شبیه هم‌اند. اگرچه هر کدام شیوه‌های متفاوتی برای حکومت‌رانی پیش می‌گیرند اما تاثیرات یکسانی بر جوامع خود می‌گذارند. به‌طوری که هرگاه روایتی از جامعه‌ی دیکتاتوری می‌خوانم، می‌توانم آن را با پوست و خون درک کنم.

این کتاب روایت سختی‌های زندگی در یک جامعه‌ی کمونیستی و پس از آن است اما مهم‌ترین تفاوت آن با سایر کتاب‌های مشابه، روایت این وضع از زاویه‌ی دید زنان است.

زنانی که شخصیتشان در جامعه‌ای دیکتاتور مآب و با کمبودهای فراوان شکل می‌گیرد. کمبودهایی که در نگاه اول، ساده و بسیار ابتدایی به‌نظر می‌رسند اما دقیق که می‌شوی می‌بینی همین نیازهای اولیه‌اند که شالوده‌ی انسان و انسان بودن را می‌سازند. اینجاست که درک می‌کنی وقتی زندگی‌ات در برطرف کردن نیازهای اولیه‌ی انسانی خلاصه شود، دیگر فرصتی برای رشد و شکوفایی نخواهی داشت.

نویسنده بارها در طول کتاب به این موضوع اشاره می‌کند که باوجوداینکه کمونیسم رفته اما پیرزنان و کسانی که قسمت زیادی از عمرشان را در فضای دیکتاتوری و با سختی‌هایش گذرانده‌اند، عادت‌های زندگی در آن دوران را همچنان حفظ کرده‌اند و ترس تکرار دوباره‌ی آن سختی‌ها در جانشان رسوب کرده است و این ترس را با نگه‌داری وسایل دورریختنی، صرفه‌جویی بیش از حد و وصله پینه کردن‌ بروز می‌دهند.

نویسنده‌ی این کتاب خود یک مادر است و تفاوت‌های میان نسل خودش و دخترش را مقایسه می‌کند. تفاوتی که عجیب نیستند اما بسیار دردآورند. تفاوت‌هایی که رشد کردن در آن سختی‌ها و برآمدن از تمام کمبودها را کار شاقی نشان می‌دهد! کار شاقی که اسلاوانکا دراکولیچ به‌خوبی از پس آن برآمده است، چه در زندگی شخصی‌اش و چه در نوشتن این کتاب.

کتابمعرفی کتابکمونیسم رفت ما ماندیم و حتی خندیدیمکمونیسمدیکتاتوری
یک نویسنده‌ی محتوا که در اینجا از روایت‌ها، تجربه‌ها، داستان‌ها و خواندنی‌هایش می‌نویسد...
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید