زینب جیریان
زینب جیریان
خواندن ۷ دقیقه·۴ سال پیش

درک تفاوت‌ها چگونه بر شیوه انتقاد کردن اثر می‌گذارد؟

من فرزند اول خانواده‌ای هستم که از همان ابتدا در دل تفاوت‌ها تشکیل شد. خوب به خاطر دارم که از کودکی همواره در مورد چرایی تفاوت‌هایی که مشاهده می‌کردم، پرسش‌های زیادی در ذهنم غوطه‌ور بودند. اطرافیان من با توجه به موقعیت خود در فامیل، سن، جنس و اخلاقیاتی که داشتند، در یک موضوع واحد رفتار متفاوتی می‌کردند و همین امر سبب می‌شد تا سوال‌های بی‌جواب من بیشتر شوند. طی سال‌های مختلف زندگی‌ام، شکل و شمایل پرسش‌هایم تغییر می‌کرد و همچنان پاسخ قانع کنند‌ه‌ای نمی‌یافتم. یکی از مهم‌ترین سؤال‌های من این بود که چرا برای عده‌ای تفاوت‌های ریز و جزئی افراد مثل چاقی و لاغری و … اهمیت دارد و عده‌ای دیگر این تفاوت‌ها هرگز به چشم‌شان نمی‌آید؟ آیا آن‌ها که توجهی به جزئیات ندارند افرادی سطحی هستند؟ چگونه می‌توان این ضعف بزرگ را برطرف کرد؟

این خصلت که از نگاه من ضعف بود، باعث شد تا من بیشتر از قبل به رفتار آدم‌ها توجه کنم. سعی کردم علت بسیاری از رفتارها را برای خویش تعریف کرده و تفاوت را از نگاه افراد مختلف معنا کنم. در تمام این مدت گاهی به طور ناخودآگاه شیوه انتقاد کردن اطرافیان نظرم را جلب می‌کرد. از همین‌جا بود که متوجه شدم بین میزان ظرفیت آدم‌ها در پذیرش تفاوت‌ها و شیوه انتقادی آن‌ها ارتباطی مستقیم وجود دارد و آن‌چه من ضعف می‌پنداشتم، یک نقطه قوت است!

تفاوت در پذیرش تفاوت‌ها!

انسان دارای غریزه‌ای اجتماعی است و نمی‌تواند به تنهایی زندگی را سپری کند. طبیعی است که هیچ فردی به طور کامل شبیه دیگری نیست. شخصیت‌های بسیار متنوع در کنار هم قرار می‌گیرند تا یک جامعه را تشکیل دهند، کار کنند، رابطه دوستی برقرار کنند و ازدواج نمایند. آدمی برای برخورداری از یک زندگی اجتماعی موفق، ناچار است تا مهارت‌های ارتباطی را بیاموزد. یکی از اساسی‌ترین مهارت‌های ارتباطات اجتماعی، توانایی «درک و تحمل تفاوت‌ها» است که موجب ایجاد تفاهم بین افراد می‌شود.

از روزی که چشم باز می‌کنیم بین ما و میلیون‌ها انسان روی کره زمین تفاوت‌های زیادی وجود دارد. برخی از این تفاوت‌ها، آن‌هایی هستند که ما در ایجادشان نقشی نداشته‌ایم، مثل: رنگ پوست و چشم، محل تولد، خانواده‌ای که در آن متولد شده‌ایم و … . بعضی دیگر از تفاوت‌ها را در طول زندگی انتخاب کرده و در خود ایجاد می‌کنیم، مانند: شیوه لباس پوشیدن، رشته تحصیلی، رنگ مورد علاقه و… . این‌که ما چه تعریفی از تفاوت‌ها به دست می‌آوریم و چگونه با آن‌ها مواجه می‌شویم، بستگی به عواملی مثل فرهنگ، موقعیت اجتماعی، شرایط خانوادگی و البته مهم‌تر از همه، «خودمان» دارد!

درک و تحمل تفاوت‌ها مهارتی است که بخشی از آن به آموزش‌های خانوادگی و اجتماعی باز می‌گردد و بخش دیگر آن به تلاشی که خودمان برای کسب این مهارت می‌کنیم. نکته قابل ذکر این است که ایجاد این مهارت در خود، تأثیر شگفت‌انگیزی روی نگاه ما به دنیای اطراف‌مان دارد و تغییرات زیادی در برخورد و نحوه رفتار ما با دیگران ایجاد می‌کند. یکی از این تأثیرات مهم، شیوه انتقاد کردن است!

برای آشنایی بهتر با تأثیر میزان درک تفاوت‌ها بر روی نحوه انتقاد کردن، انسان‌ها را می‌توان به سه گروه تقسیم کرد:

۱- افرادی که در اکثر مواقع درک و تحمل تفاوت‌ها برای‌شان سخت است و بسیار صریح و تند انتقاد می‌کنند.

۲- افرادی که هرگز انتقادی به زبان نمی‌آورند و به نظر می‌رسد درک بالایی از تفاوت‌ها دارند.

۳- افرادی که مهارت درک و تحمل تفاوت‌ها را به خوبی کسب کرده‌اند و انتقاد‌هایی محترمانه و سازنده می‌کنند.

گروه اول: همیشه و از همه‌کس انتقاد می‌کند

گروه اول کسانی هستند که ظرفیت درک و تحمل تفاوت با دیگران در آن‌ها بسیار پایین است. این افراد دارای خصلت خودمهم‌بینی هستند. کوچک‌ترین چیزها مثل شیوه لباس پوشیدن، طرز صحبت کردن، راه رفتن و حتی خندیدن دیگران را نقد می‌کنند. انتقاد کردن آن‌ها با رفتارهایی چون تمسخر، منفی دانستن دیگران و مثبت دانستن خود و همچنین استفاده از جملات صریح، بی‌پروا و تحقیرآمیز همراه است. گاهی هم نقدهای خود را با محکوم کردن طرف مقابل بیان می‌کنند. این نوع برخوردها افراد مقابل را در موضع دفاعی قرار می‌دهد و در نتیجه می‌توان نقدهای این گروه را در دسته نقدهای تخریب‌کننده و نه سازنده جای داد. یکی از خصلت‌های بارز آن‌ها این است که تلاش می‌کنند تا دیگران را تغییر دهند و نظر و عقیده خود را از هر نظر دیگری صحیح‌تر می‌دانند. به همین دلیل انتقادهای تند و کوبنده‌ای می‌کنند..

این اشخاص همان‌هایی هستند که جمله معروف: «من چیزی توی دلم نیست، فقط خیلی رک هستم» بر زبان‌شان جاری است. دایره امن بسیار کوچکی دارند و در اکثر مواقع فرصت تجربه دنیای بیرون از دایره امن خود را پیدا نمی‌کنند.

خود و خصوصیات خود را پسندیده و حق مطلق می‌دانند و به همین دلیل به طور مداوم در حال مقایسه دیگران با خصیصه‌های خود هستند. این مقایسه که نشأت گرفته از درک پایین نسبت به تفاوت‌ها است، آرامش روحی و روانی را از آن‌ها سلب می‌کند و در بیشتر مواقع در حال ناراحت شدن از دیگران و غصه خوردن برای خود هستند.

به نظر می‌رسد که اعتماد به نفس آن‌ها بیشتر از حد نرمال بالا است، اما حقیقت این است که روان‌شناسان می‌گویند این‌گونه اشخاص اعتمادبه‌نفس پایینی دارند و این نقدهای صریح، تمسخرآمیز و تحقیر کننده بیشتر نوعی پوشش بر روی کمبود‌های درونی‌شان است.

گروه دوم: هرگز کسی را نقد نمی‌کند

گروه دوم درک خوب اما معکوسی از تفاوت‌ها دارند! متأسفانه دارای اعتماد به نفس پایین و دچار خودکم‌بینی هستند. همین امر باعث می‌شود که نه تنها از کسی یا چیزی انتقاد نکنند بلکه به مرور زمان خودشان به طور مداوم توسط دیگران نقد شوند. گاهی در طول زمان به روح و روان‌ این افراد آسیبی وارد می‌شود که غیر قابل جبران است. محال است که آن‌ها به طور مطلق تفاوت‌ها را احساس نکنند و در مورد چیزی نقد نداشته باشند. حقیقت این است که این گروه به دلایل مختلف از جمله همان خصلت خود‌کم‌بینی، توان و یا جرأت گفتن‌ نقدی را ندارند. حالا تصور کنید که این گروه سر راه گروه اول قرار بگیرند...

من در این دسته کسانی را دیده‌ام که پس از مدتی با ازدحام فشارهای روانی تبدیل به گروه اول شده‌اند. عده‌ای هم هستند که با کسب آگاهی در مورد ضعف خود و روش‌های تغییر مثبت، تبدیل به گروه سوم شده‌اند.

گروه سوم: محترمانه و غیر مستقیم نقد می‌کند

این اشخاص اعتماد به نفس بالایی دارند. ظرفیت خوبی در درک و تحمل تفاوت‌ها دارند و معتقدند که دنیا با همین تفاوت‌ها زیبا شده است. تفکر و نظرات خود را حق مطلق نمی‌دانند و این مهم‌ترین خصیصه آن‌ها است. به خاطر برخورداری از همین خصلت، آرامش روحی و روانی خوبی دارند و ارتباط با آ‌ن‌ها لذت‌بخش است. هرگز از چیزهایی که دیگران در انتخاب آن دخیل نبوده‌اند ایراد نمی‌گیرند. به احترام متقابل پایبند هستند و در بیان نقدهای خود رعایت ادب را در اولویت قرار می‌دهند. شیوه نقد آن‌ها به گونه‌ای است که طرف مقابل را مجبور به پذیرش نمی‌کنند. مسلم است که انتقادهای این گروه در دسته انتقادهای سازنده قرار می‌گیرد.

تمرکز روی پیشرفت خویش و در عین حال دخالت نکردن در مسائل شخصی دیگران از خصوصیات بارز این افراد است. آدم‌ها را همان‌گونه که هستند می‌پذیرند و بیشترین نرمش را در ارتباط با دیگران دارند. به همین دلیل ارتباطات آن‌ها گسترده است و در بین دوستان‌شان تیپ‌های شخصیتی مختلفی دیده می‌شود. این گروه در روابط اجتماعی افرادی موفق هستند.

تفاوت‌ها را بپذیریم تا درست انتقاد کنیم

همان‌طور که اشاره شد، بیشتر کنش‌ها و واکنش‌ها در روابط اجتماعی و خانوادگی به میزان ظرفیت افراد در درک و پذیرش تفاوت‌ها بستگی دارد. در حقیقت هر چه افراد در درک و پذیرش تفاوت‌ها ظرفیت بیشتری داشته باشد به همان میزان کمتر از مسائل شخصی دیگران انتقاد می‌کنند.

بخش مهمی از اختلافات فامیلی و خانوادگی و اختلاف در انواع روابط اجتماعی، وابسته به همین موضوع است.

درک این حقیقت که خیلی از مسائل دست ما انسان‌ها نیست و ما در ایجاد آن‌ها نقشی نداشته‌ایم، اولین قدم در ایجاد توانایی درک تفاوت‌ها است. قدم دوم این است که بپذیریم همان‌گونه که دیگران خطا می‌کنند و متوجه خطای خود نمی‌شوند، ما هم از خطا مبرا نیستیم. پذیرش این امر موجب می‌شود تا کمتر از دیگران انتقاد کنیم و هنگام انتقاد کردن، نظر خود را حق مطلق ندانیم. در واقع اندیشیدن به این‌که در دنیا خیلی چیزها هست که ما نمی‌دانیم کمک می‌کند تا به دیگران حق بدهیم نظر ما را درست ندانند و حق انتخاب‌های دیگری داشته باشند.

درک بیشتر تفاوت‌ها، سازگاری، تفاهم و انعطاف پذیری بیشتر به همراه دارد. رابطه بین زن و شوهر مثال خوبی برای توضیح این مسأله است. همسران موفق شبیه یکدیگر نشده‌اند، بلکه تفاوت‌های همدیگر را به خوبی شناخته، درک کرده‌ و این‌گونه تفاهم و سازگاری را ایجاد نموده‌اند.

هرچه تفاوت‌ها را بیشتر بپذیریم، آرامش روحی و روانی بیشتری خواهیم داشت و در عین حال می توانیم زمان خود را صرف مسائل کاربردی‌تر و مهم‌تری کنیم. این موضوع نه تنها در رشد و پیشرفت فردی بلکه در مقیاس اجتماعی نیز تأثیرگذار است.

تفاوتتفاهم
نویسنده کوچک قرن ۱۴ و ۱۵ ه‍.ش.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید