شهری که آفتاب نفسش را بریده است
در گوشه گوشهاش، اثری از پدیده است
کوه مـُکــَـسَّر و تــَـبــِـن و ساحل بــَـنود
یک گردنه که به خود عشق دیده است
از نایبــَـند و مـُقام گرفته تا باغ نخلها
اینجا زمین و آسمان در هم تنیده است
وقت طلوع، قهوه به دست، روی صخره باش
زیرا که لطف بیکران خلیج در سپیده است