ویرگول
ورودثبت نام
زینب جیریان
زینب جیریان
خواندن ۶ دقیقه·۴ سال پیش

چرا بهترین قصه‌گو برنده است ؟

درباره کتاب بهترین قصه‌گو برنده است
درباره کتاب بهترین قصه‌گو برنده است

وقتی وارد تیم محتوایی جوهر شدم، فهمیدم که هنوز راه زیادی دارم تا قصه‌گوی خوبی باشم. قرار بود درباره موضوعی بنویسم که تاکنون تجربه‌اش را نداشتم. سمیرا برای بهتر شدن مطالبم کتاب بهترین قصه‌گو برنده است را معرفی کرد تا اطلاعاتم را بیشتر کنم. در دنیای کاری من، سمیرا اولین کارفرمایی بود که چنین رویکردی درباره یک تازه وارد داشت. بعد از خواندن کتاب متوجه شدم که از کودکی بارها بدون آن‌که بدانم قصه گفته‌ام! باز هم به پیشنهاد سمیرا قرار شد در صفحه شخصی‌ام بنویسم که چرا بهترین قصه‌گو برنده است؟

قصه بگویید تا حضورتان لمس شود

آنت سیمونز نویسنده ۶۸ ساله کتاب بهترین قصه‌گو برنده است، یکی از بهترین قصه‌گوهای کسب و کارهای ایالات متحده آمریکا است. او در این کتاب مخاطب را با داستان‌گویی واقعی آشنا می‌کند.

قصه‌گویی فقط مخصوص کسب و کارها نیست. ما روزانه بارها و بارها در شرایط مختلف برای خود و دیگران قصه می‌گوییم تا اتفاق‌ها یا رفتارها را باورپذیر کنیم. با قصه‌گویی سعی می‌کنیم ارتباط خود را با مخاطب (پدر، مادر، دوست، همکار یا مشتری) بیشتر کنیم تا اعتماد او را به دست بیاوریم. نتیجه این اعتماد، باورپذیر شدن قصه‌هایمان است.

آنت سیمونز در کتاب بهترین قصه‌گو برنده است به ما یاد می‌دهد که حضور خود را در بین مخاطبان ملموس کرده و با آن‌ها ارتباط مستقیم داشته باشیم. او می‌گوید: «مردم می‌خواهند حضور شما را در پیغامی که می‌فرستید حس کنند، اثری از انسانیت ببینند که ثابت کند این شمایید که این پیغام را فرستاده‌اید». از نگاه آنت، پیوند و ارتباط انسانی مهم‌ترین عامل قصه‌گویی است.

قصه‌گویی تغییرات اساسی ایجاد می‌کند

در کتاب بهترین قصه‌گو برنده است می‌آموزیم که چگونه زاویه دید مخاطب را با قصه‌گویی تغییر دهیم. قصه‌گویی قدرت این را دارد که نگاه‌های منفی و مخالف را به شیوه‌های مختلف و کارآمد تبدیل به دیدی مثبت و موافق کند.

از نگاه آنت سیمونز «قصه تجربه‌ای است که در ذهن بازسازی می‌شود و طوری با احساس و جزئيات روایت می‌شود که شنونده در تصورات خود آن را به عنوان چیزی واقعی تجربه می‌کند». او در این کتاب تمام راه‌‌های باورپذیر شدن قصه را توضیح می‌دهد و از قصه‌گوها می‌خواهد که صادق باشند.

آنت ابزارهای ذهنی قصه‌گویی را به خوبی تشریح کرده و درباره شش نوع قصه اصلی که به ما کمک می‌کند کسب و کار خود را معرفی کنیم، سخن می‌گوید. در انتهای کتاب شما با یادگیری تمام این قصه‌ها و چگونگی استفاده از آن‌‌ها، می‌توانید قصه‌های زیادی از زندگی خود و دیگران را به روش صحیح روایت کنید.

این‌که از چه زاویه‌ای به یک قصه نگاه کنید و به چه شیوه‌ای آن را تعریف نمایید، هنری است که در این کتاب خواهید آموخت. آنت متذکر می‌شود: «مردم اغلب حواس‌شان نیست که تجربیات زندگی آن‌ها می‌تواند مبنا و اساس قصه‌هایی به شدت جذاب باشد». البته به شرط آن‌که این قصه‌ها را خوب تعریف کنیم.

این کتاب برای چه افرادی مفید است؟

وقتی کتاب را خواندم، تصمیم گرفتم گروه‌ها و مشاغلی را معرفی کنم که این کتاب کمک حالشان خواهد بود. به تعدادی از مشاغل فکر کردم. نویسندگان محتوا، کپی رایترها، بازاریاب‌ها، مدیران محصول و… . اما راستش را بخواهید نویسنده خودش در کتاب به دفعات تأکید کرده که هنر قصه‌گویی برای هر انسانی مفید است.

وقتی قصه‌گو نبودم، قصه می‌گفتم!

سال‌ها قبل، وقتی هنوز وارد حوزه تولید محتوا نشده بودم، من و خانواده‌ام درگیر بحرانی به نام سرطان شدیم. من به تازگی برای زندگی راهی شهری دیگر شده بودم و مادرم که در مرکز این بحران قرار داشت باید در کنار تحمل دوری تنها دخترش، مبارزه با سرطان را هم شروع می‌کرد. من مستأصل و درمانده به دنبال راهی برای حفظ روحیه خانواده و به خصوص مادرم می‌گشتم و مطمئن بودم که باید در وهله اول خودم به درمان و بهبود ایمان داشته باشم. همه این‌ها بدون کم‌ترین اطلاع من درباره قصه و قصه‌گویی بود.

قصه‌گویی
قصه‌گویی

پناه بردن به دنیای قصه‌ها

در اولین روز شیمی‌درمانی، وقتی هنوز لیست بلند بالایی از سؤال‌های بی‌پاسخ روبه‌روی ما بود، پدرم، مادرم و من وارد بیمارستان شدیم. دو انسان که سال‌های طولانی در کنار هم زندگی کرده و حالا با هم وارد گردابی از ابهامات شده بودند، جلوتر از من قدم بر می‌داشتند و من لرزش گام‌هایشان را در دل خود احساس می‌کردم.

مادرم روی تخت دراز کشید تا آماده شروع اولین دارو درمانی خود شود. من هم به دنبال راهی برای کاهش افکار مبهم و امیدکُش بودم.

پرستار که پسر جوان و خوش‌رویی بود، وارد اتاق شد و با لحنی که انگار با بیماری سرماخوردگی طرف است شروع به شوخی کرد. هم‌زمان سوزن وارد دست مادرم می‌شد و من هنوز مستأصل و درمانده، به این فکر می‌کردم که باید ۲ ساعت آینده را چگونه بگذرانیم؟

داروها قطره قطره از سرم سرازیر می‌شدند و مسیر کوتاه را طی می‌کردند تا به رگ‌های مادرم برسند. من و پدرم کنار تخت نشسته و به چکه‌های منظم دارو که در هر ثانیه ۲ قطره بود، نگاه می‌کردیم. نمی‌دانم چرا و چگونه ناگهان قطره‌ها برای من شکل و شمایل سربازهایی را پیدا کردند که با لباس نظامی و سلاح در دست، وارد بدن مادرم می‌شوند! ناگهان دستان مادرم را در دست گرفتم. از او خواستم چشم‌هایش را ببندد و هر چه می‌گویم را تصور کند. یک قصه کوتاه به دادم رسید تا بتوانم به مادرم بگویم: باید به درمان ایمان داشته باشی.

قصه فرمانده و سربازهایش

قصه را اینگونه شروع کردم:

دو گردان در مقابل هم قرار گرفته‌اند. گردان اول که در واقع آغاز کننده جنگ بوده، مجهز به سلاح‌های نظامی پیشرفته است. اما فرمانده‌ای ندارد تا سربازها را به طور دقیق برای استفاده از این سلاح‌ها هدایت کند. سربازهای این گردان به هر شکلی که بلد باشند از سلاح‌ها استفاده می‌کنند و بی هدف تیرها را به هر سو پرتاب می‌کنند.

گردان دوم به اندازه گردان اول مجهز نیست. اما فرمانده‌ای زیرک دارد که به خوبی راه و چاه جنگیدن را بلد است. او می‌داند چگونه باید تاکتیکی به کار گیرد که دشمن را غافلگیر کند. حالا به نظرت کدام گردان پیروز جنگ است؟

مادرم سکوت کرد. سکوتی بی حوصله. اما مشخص بود با دقت گوش سپرده است. لبخندی زدم، به قطره‌هایی که به صف وارد دست مادرم می‌شدند اشاره کردم و گفتم: فرمانده، سربازهایت را درست هدایت کن و دشمن کله پوکت را شکست بده. هر دو لبخندی زدیم و مادرم مبارزه را آغاز کرد.

قصه‌ ابزار بسیار قدرتمندی است

آنت می‌گوید: «وقتی قصه جدیدی می‌گوییم، زاویه دید جدیدی به مخاطب می‌دهیم. این یعنی ما معنا، رفتارها و در نتیجه آینده را تغییر می‌دهیم». درست متوجه شدید! قصه‌ها، چه در دنیای کسب و کار و چه در زندگی روزمره ما، خیلی چیزها را در آینده تغییر می‌دهند.

هر کدام از ما برای حفظ روحیه مادرم به شیوه‌ای متوسل شدیم. شیوه من قصه‌پردازی بود. داستان‌های واقعی یا تخیلی، همه را باور می‌کردم و به عنوان یک حقیقت اتفاق افتاده، تعریف می‌کردم. حاصل حمایت‌های پدرم، قصه‌های من، تلاش برادرهایم، امید به زندگی مادرم بود و حاصل امید به زندگی مادرم، جواب آزمایشی بود که پیروزی فرمانده را نشان می‌داد.

شما هم بارها قصه گفته‌اید!

حالا متوجه شدید که چرا بهترین قصه‌گو برنده است ؟ برای برقراری ارتباطی مفید با دیگران، برای جذب مشتری‌ها، برای کمک به انسان‌ها، برای جلب اعتماد افراد، نیازمند برخورداری از هنر قصه‌گویی صادقانه هستیم. نکته مهم این است که قصه ما در وهله اول باید برای خودمان باورپذیر باشد. قصه‌ای که برای خودمان باورپذیر نیست، عمق ندارد و مخاطبان باهوش این را خوب می‌فهمند. کتاب را بخوانید تا متوجه شوید که از سال‌ها قبل تا کنون چند بار برای رسیدن به اهدافتان دست به دامان قصه‌ها شده‌اید.

اگر قصه‌ها را دوست دارید و می‌خواهید بیشتر با مطالب قصه‌گویی آشنا شوید، حساب کاربری من را در توییتر دنبال کنید.

بهترین قصه‌گو برنده استقصه‌گوییتولید محتوامعرفی کتابآنت سیمونز
نویسنده کوچک قرن ۱۴ و ۱۵ ه‍.ش.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید