این که تقریبا ۸۰ میلیون نفر آدم ناراضی از وضعیت موجود داریم و به نظر میرسد هیچ کس ذرهای هم احساس نمیکند که در پیش آمدن این وضع نقشی داشته است #یعنی_یک_اشکالی_هست. عجیب است برایم که این حجم از توقع و بیمسئولیت بودن جامعه ایران دقیقا ریشه در چه چیزی دارد؟!
تا اینکه این مطلب را در وبلاگ آقای «رضا مرادی غیاث آبادی» خواندم و به فکر فرو رفتم. با خودم گفتم بزار این مطلب را مجددا در اینجا بازنشر کنم، شاید بتواند برای خیلی از سوالاتی که در ذهن شما نقش بسته است، پاسخی در خود داشته باشد.
منشأ بسیاری از ناملایمات رفتاری و ناهنجاریها و معضلات اجتماعی در «خوی غارتگری» نهفته است. سابقه طولانی بسیاری از جوامع بشری در «تجاوز» و «غارت» موجب شده تا این تمایلات به رفتار جمعی و سرشت عمومی راه پیدا کند و تبدیل به خوی و خصلت آنان شود.
در این میان، برخی از جوامع کوشیدهاند تا این خوی نهفته و ویرانگر را با عزم جدی و مشارکت همگانی تا حد زیادی بهبود بخشند و به صفات انسانی باز گردند. اما برخی دیگر از جوامع هنوز موفق به اجرای چنین برنامهای نشدهاند. به این دلیل که یا نتوانستهاند و یا اصل وجود چنین معضلی را انکار کردهاند. بدیهی است که انکارکنندگان صورت مسئله، قادر به پیدا کردن راه حلی برای یک مسئله نخواهند بود.
البته اطلاق عنوان «جامعه» یا «اجتماع» برای چنین مجموعهای از آدمها تا حد زیادی توأم با ارفاق است. چرا که اصولیترین لازمه پیدایش یک جامعه ابتدایی بشری، نوعی بیمه اولیه است که میتوان آنرا «گذشت موقت از منفعت شخصی و کوتاهمدت بخاطر منافع عمومی و بلندمدت» نامید (بنگرید به کتاب «درآمدی بر شکلگیری مناسبات مدنی جوامع باستان و غلبه سلطهگری»).
مجموعهای از انسانها را که عملاً در عصر توحش بسر میبرند و هنوز متوسط غالب آنان با این اصل اساسی که در مغایرت کامل با خوی غارتگری است، آشنا نشدهاند و بدان مرحله اولیه نرسیدهاند، فقط با ارفاق میتوان «جامعه» نامید.
خوی غارتگری از سابقه دیرین جوامع غیرمولد در حمله به جوامع مولد و غارت آن کشور یا شهر یا روستا نشأت میگیرد. این حملات که برای مدتهای مدید و طی نسلهای طولانی ادامه داشته، موجب شده تا جوامع غارتگر و متجاوز عادت کنند هر گاه فرصت و امکان لازم را بدست آوردند، با تمسک به انواعی از توجیهات عرفی و مذهبی و تاریخی و اخلاقی، به جوامع دیگر که قدرت دفاعی کافی ندارند، حمله کنند و اموال و زنان آنجا را به دست غارت و چپاول و اسارت بسپارند و سپس به افتخار این پیروزی باشکوه، بازماندههای شهر مغلوب را برای تفریح و شادمانی به آتش بکشند و با شمشیرهای برافراشته و رقص با نیزه و قمه بر فراز ویرانههای سوخته به شادمانی و پایکوبی و هلهلهکشی و شکرگزاری و برگزاری جشن پیروزی بپردازند.
اعضای جوامع یا کولونیهای دارای خوی غارتگری و تجاوزگری عموماً قادر به تشخیص حریم و حدود و حقوق خود و دیگران نیستند و در نتیجه نه تنها رعایت حدود خود و حریم دیگران را نمیکنند، که در اغلب مواقع اصولاً توانایی ادراک آنرا نیز ندارند.
نشانههای پیبردن به وجود خوی غارتگری در جوامع بشری-بجز برخی مناسبات پیچیده در روابط سیاسی و اقتصادی-چندان دشوار نیست و به سادگی و با اندکی توجه در زندگی روزمره قابل مشاهده و تشخیص است. نشانهها و مشخصههایی همچون:
هیچیک از مشکلات و معضلات و ناملایمات رفتاری و ناهنجاریها و معضلات اجتماعی و عواقب مخرب آنها در جوامع بشری حل نمیشود، مگر آنکه بجای «آینه شکستن» و «سنگ از زمین برداشتن»، وجود منشأ این بلایا و بیچارگیها که «خوی غارتگری» باشد، در این جوامع پذیرفته شود و سپس برای بهبود آن چارهای اندیشیده شود.
ظلم و فساد در هیئت حاکمه دوام نمیآورد مگر آنکه از دل جامعه ظالم، فاسد و فاقد آگاهی مدنی روئیده باشد. جامعه باکفایت نه تنها در عملکرد مدنی خود دولت بیکفایت را ساقط میکند، که اصولاً فرصت تصدی به آن نمیدهد. کفایت هر جامعهای همان دولتی است که داراست و دولتها برازنده ملتها هستند. آری ملتهایی که بیش از آنکه غارتگری و فرصتطلبی را از دولتها یاد بگیرند، به آنها یاد میدهند. دولتهایی که از دامان تربیت و پرورش ملتها برآمدهاند و در آغوش آنها شیر خوردهاند.
خلاصه اینکه زندگی من و شما از مجموعه عادات-که عموما ریشه در فرهنگهای همان جامعهای که در آن بزرگ شدهایم دارد-تشکیل یافته است. حال هرچه این عادات بهتر و نیکوتر باشند، زندگی من و شما نیز عالیتر و زیباتر خواهند شد. آنچه مسلم است این است که من و شما باید بکوشیم تا افکار و عادات کهنه رو کنار بگذاریم، یعنی ابتدا از خودمان شروع کنیم! نه از دیگران.